-
جمعه ۱۳۹۰/۰۹/۰۴
-
۱۱:۴۳ ب.ظ
واقعه کربلا و بسته شدن فرات به روی امام حسین (ع) و یارانشان، و ایثارگریها سقای کربلا (حضرت ابوالفضل علیه السلام) برای رسانیدن آب به تشنگان، و حماسهآفرینی آنانی که با لبانی تشنه، شهد شهادت را نوشیدند، به یقین، قداست و جایگاه والای آب را در فرهنگ شیعیان و به خصوص ایرانیان، که از دیرباز نیز از جایگاه خاص و معنوی برخورد بوده، عمق و وسعت بسیاری بخشیده است، تا بدانجا که انعکاس این امر را در جایجای فرهنگ مردم و بخصوص در شکلگیری آداب و رسوم و آئینها شاهد هستیم.
از جمله مراسمی که می توان در این زمینه، معرفی نمود، رسم "طشت گذاری" یا "طشت گردانی" است که منسوب به مردم آذربایجان میباشد. " در این آئین، طشت، نماد مشک سقای کربلا، نماد آب، نماد رود و نماد فراتی است که به روی حسین (ع) و یارانش بسته شد." در مواردی نیز ممکن است طشتها قبلا در خانهای که صاحب آن نذر کرده، قرار داشته باشد. که در این صورت دستههای عزادار به آن خانه رفته و پس از انجام عزاداری، طشتها را برداشته و به طرف مکان برگزاری مراسم به راه میافتند.
در فرهنگ عاشورا در توضیح بیشتر این سنت آمده: مراسم طشت گذاری، "مراسمی است سنتی که در عزاداری ایام عاشورا برگزار میشود وطشتهای آب را که رمزی از "فرات" می باشد در مساجد و حسینیهها میآورند. این سنت به تاسی از اقدام سالار شهیدان و یادآور رفتار جوانمردانه امام حسین (ع) در مقابل سپاه حر می باشد که به روایتی آن حضرت ، در روز 27 ذیحجه، آب مشکها را در طشتها ریخته و تمام لشکر حُر و اسبان آنها را سیرابنمودند. "
اینمراسم از سه روز مانده به محرم اجرا میشود.طشتها را بالای سرها میگیرند سپس در داخل آنهاآب میریزند.مردم دست به طشت و آب آن میزنند و این آئین، نوعی بیعت با امام حسین«ع» و حمایت از عباس«ع»است.
))ريشه تاريخي نقل از كتاب {نفس المهموم } تأ ليف شيخ عباس قمي (ره) صفحه 82 : چون كاروان حضرت سيد الشهدا (ع) از منزل شراف حركت كردوقتي روز نيمه شد يكي از كاروانيان حضرت تكبير گفت ، امام حسين (ع) فرمودند: براي چه تكبير گفتي؟ عرض كرد نخلها را ديدم. جمعي از يارانش گفتند به خدا ما هر گز دراينجا نخلي نديديم، فرمود : چه مي بينيد ؟ گفتند : گوش اسبان است . امام حسين ( ع) فرمود : من هم به خدا چنان مي بينم.سپس فرمود : در اين جا پناهگاهي است كه بدان پشت دهيم . گفتند :آري اين تپه ذوحسم در پهلوي شماست . بدست چپ برويد و اگر زود تر از آنها برسيد مرا حاصل است حضرت به دست چپ ميل كرد و ما هم به دنبال ايشان ميرفتيم.
كمي نگذشت كه سر و گردن اسبان نمودار شد و به ما اشكار گرديدند و راه گردانيديم و آنها شتابان به سوي ما آمدند و نيزه هايشان چون زنبور، پرچمهايشان چون پرنده مي جهيد و ما زودتر به ذي حسم رسيديم و آنها را بدانجا كشيديم و امام حسين(ع) دستور داد چادرها را زدند و آنها نزديك يك هزار سوار به فرماندهي{حرّابن يزيد تميمي} آمدند.در گرماي ظهر برابر امام حسين(ع) و اصحابش ايستادند، آن حضرت با ياران خود عمامه پوشيده بودند و شمشير به كمر بسته بودند.
امام حسين(ع) فرمود:به اينها آب بدهيد و به اسبان آنها هم آب بپاشيد، آنها هم كاسه ها و جام ها را پر از آب مينمودند و نزد اسبان ميبردند و آنها سه تا پنج بار دم بر ميداشتند ، مي گذاشتند ، تا همه را سيراب كردند.
منبع دوم:{نقل از كتاب زندگاني امام حسين (ع) تاليف حاج شيخ عباس قمي (ره) صفحه ي 66}:چون كاروان حضرت سيدالشهدا (ع) از بطن عقبه كوچ نمودند به منزل شراف نزول فرمود و چون هنگام سحر شد امر كرد جوانان را كه آب بسيار برداشتند و از آنجا روانه گشتند و تا نصف روز راه رفتند و در آن حال مردي از اصحاب آن حضرت گفت اللّه اكبر. حضرت نيز تكبير گفت و پرسيد مگر چه ديدي كه تكبير گفتي؟ گفت: درختان خرمايي از دور ديدم، جمعي از اصحاب گفتند به خدا قسم كه ما هرگز در اين مكان درخت خرمايي نديده ايم .
حضرت فرمود: پس خوب نگاه كنيد تا چه مي بينيد.گفتند به خدا قسم گردنهاي اسبان را مي بينيم، آن حضرت فرمود:واللّه من نيز چنين مي بينم و چون معلوم فرمود كه علامت شكر است كه پيدا شدند سمت چپ خود به جانب كوهي كه درآن حوالي بود و آن را ذو حسم مي گفتند ميل فرمود اگر حاجت به قتال افتد آن كوه را ملجا خود نموده و پشت به مقاتله نمايند، پس به آن موضع رفتند و خيمه برپا كردند و نزول نمودند، زماني نگذشت كه حرّابن يزيد تميمي با هزار سوار نزديكشان رسيدند، از شدت گرما در برابر لشگر آن فرزند خيرالبشر صف كشيدند و آن جناب نيز با ياران خود شمشيرهاي خود را حمايل كرده در مقابل ايشان صف بستند و چون آن منبع كرم و سخاوت در آن خيل ذلالت آثار تشنگي ملاحظه فرمود به اصحاب و جوانان خود امر نمود كه ايشان و اسبهاي ايشان را آب دهيد، پس آنها ايشان را آب داده و ظروف و طشتها را پر از آب مي نمودند و نزديك چهارپايان ايشان مي بردند و صبر ميكردند تا سه و چهار و پنج دفعه آن چهار پايان و به حسب عادت سر از آب برداشته و چون به نهايت سيراب شدندديگري را سيراب ميكردندتاتمام آنها سيراب شدند. علي ابن ملعان محاربي گفته كه من آخرين كسي بودم كه از لشگر حر به آنجا رسيدم و تشنگي بر من و اسبم بسيار غلبه كرده بود، چون حضرت الشهدا (ع) عطش من و اسب مرا ملاحظه نمود فرمود به من كه شتر را بخوابانم، پس من شتر را خواباندم، فرمود: آب بياشام چون خواستم آب بياشامم آب از دهان مشك مي ريخت، فرمود: لب مشك را برگردان.
من نتوانستم چه كنم خود آن حضرت به نفس نفيس خود برخاست و لب مشك را برگردانيد و مرا سيراب كرد.
نظير همين روايت در {كتاب ناسخ التواريخ صفحه ي 153همچنين در كتاب مهيج الا حزان در صفحه 56 ، همين طور در كتاب امام حسين (ع) و ياران نوشته ي كرت فريشلر آلماني صفحه ي 153}، و در دهها كتب مقارن ومذكور است كه حقير من باب اختصار به دو مورد اشاره كردم.
آري حسين فزند و دلبند رسول اللّه است و در آن بيابان بي آب اولين عمل انساني و بزرگي كه انجام داد دستور فرمود به تمام آنان و سپس به اسبانشان آب دهند و همگان را سيراب سازند.
آري يك نمونه از آقايي و بزرگواري حضرت سيّدالشهدا(ع) است با اينكه احتمال مي رفت كه خود آن حضرت و اهل بيتش با كمبود آب مواجه شود ولي دستور فرمود :آنها را سيراب كردند ولي دشمنان آن حضرت كه احتمال نمي رفت تمام بشود به طفل شيرخوارش ندادند و خود آن حضرت را با لب تشنه شهيد كردند.
نگارنده: حاج جواد رسولي زنجاني((