-
جمعه ۱۳۹۹/۰۹/۱۴
-
۱۱:۸ ب.ظ
تاریخ شفاهی روستای ورائوی ؛ داستانی مستند از نحوه ساخت حمام تاریخی ورائوی و بانیان این اثر تاریخی
بسم الله الرحمن الرحیم
وَرائوی نین حامامی
آب، آتش، خاک و باد جزء عناصر اَربعه طهارت هستند. وجود معبد مهر در ورائوی نشان از مقدس بودن آب و نظافت می باشد چنانکه در دین مبین اسلام حدیث قدسی وجود دارد که «النِظافَةُ مِن الایمان : نظافت از ایمان است».
نشانه های متعددی وجود دارد که از ایمان راسخ اهالی ورائوی خبر میدهد از جمله معبد مهر، مساجد شش گانه، آیین های عزاداری، حمام ورائوی و سرداران شهید دفاع مقدس یکی از این نشانه ها طهارت و نظافت ظاهری و باطنی حمام میباشد تا علاوه بر شستن تن انسان به هدف خلقت و رسالت خویش توجه کرده و دل را از کینه و حسادت پاک بکند.
در شریعت مقدس اسلام وجود حمام جزء واجبات و از اصول طهارت است . اهالی یگانه پرست وَراُئوی هزاران سال پیش با غسل تعمید در معبد مهر وَراُئوی به تاریخ ثابت کردند که از ایمان قوی و نسبت به نظافت دیدگاه ژرفی دارند. بعد از ظهور اسلام طبق مستندات موجود در آثار تاریخی وَراُئوی، نشان از آن هست که نظافت در بین اهالی مورد اهمیّت بود.
قنات و چشمه در داخل روستا یکی از این نشانه ها است و نگه داشتن آن از هزاران سال پیش تا عصر حاضر نشان از اعتقاد به تمیزی و نظافت میباشد. تا عصر قاجار در دهات ایران رسم بر این بود که از چالاسر ، مطبخ ، آغول چهار پایان و ای با آب گرم تاس در فصل عرق گیری حمام میکردند. این سرمایه داران بودند که در داخل منزل بزرگ و شخصی شان دارای حمام بودند. تهیه سوخت لازم جهت گرم کردن آب و ظروف مسی و احداث مکان مناسب برای مردم رعیّت و کارگر پیشه با دشواری همراه بود. اهالی روستای وَراُئوی با ایمان و اعتقادی که به اسلام داشتند و در اولویت اول ساخت مسجد را می دیدند که با حمایت و ایثار حاج آقا، مسجد حمام در عصر قاجار بنا شده بود که در روزهای آتی نحوه و شیوه ی ساخت « حامام مَچید » به سمع و نظر شما عزیزان خواهد رسید. ریش سفیدان روستا جهت تعلیم و تعلم شریعت محمد (ص) در فضل پاییز و زمستان با همکاری سادات و میرزا ها که از سواد اَکابِر برخوردار بودند در مسجد حمام جمع می شدند.
* * *
نزدیک اذان ظهر بود که در چوبی مسجد حمام باز می شود. ریش سفیدان و اهالی، مردی غریبه و عریانی می بینند که برای حفظ آبرو خود را با گلیمی کهنه پوشانده؛ از غریبه سوال می کنند که چرا با این حال و روز وارد مسجد شده؟ مسجد جای مقدسی است.
غریبه از ریش سفیدان اجازه منبر خواست و خود را عالم دین معرفی می کند. ریش سفیدان بعد از مصلحت به او اجازه منبر رفتن میدهند.
مرد غریبه بالای منبر بعد از ستایش پروردگار و سلام و صلوات بر محمد و آل محمد خطبه ای داغ و فوق العاده ای را ارائه می دهد که با استقبال اهل مسجد مواجه می شود.
بعد از اتمام منبر ریش سفیدان از اوضاع پوشش مرد غریبه سوال می کنند؟
غریبه در جواب مصیبت وارده را چنین تعریف می کند:
« من اهل تبریز هستم و نام من فیض اللّه است. جهت تحصیل علم دین عازم نجف اشرف می باشم. ولایت مراغه از دیرباز به دلیل قرارگرفتن در مسیر مواصلاتی کردستان و عراق به تبریز واردبیل یکی از شلوغ ترین گذر ها برای عبور کاروان های تُجّار و زُوّار می باشد و من هم از این مسیر جهت رسیدن به مقصد استفاده کردم؛ متاسفانه در بین راه به راه زنان برخورد کردم، هرچه داشتم از قبیل مَرکَب، دینار، اَلبَسه و آذوقه همه را از دستم گرفتند و مرا هاج و واج و عریان و بی کس در مکانی غریبه رها ساختند. بعد از مدتی چوپانی را دیدم و از او تقاضای کمک کردم و چوپان این گلیم کهنه را به من داده تا با آن حفظ آبرو بکنم و مسیر روستای شما را به من نشان داد و گفت که در این روستا به تو کمک خواهند کرد.
حال از شما اهالی مومن و معتقد به شریعت محمد تقاضا دارم مرا از بابت مَرکَب، اَرزاق، اَلبَسه و دینار یاری کنیدتا خودم را جهت تحصیل علم دین به نجف اشرف برسانم.»
ریش سفیدان حامام مَچید بعد از مَصلِحت و مشورت با مرد غریبه طی می کنند که تو باید تعهد بدهی و ما به این شرط به تو کمک می کنیم که بعد از اتمام تحصیلات و آموختن علم دین و معمم شدن به علت عدم وجود روحانی در روستای وَراُئوی عازم و مقیم روستای ما بشوی.
هر دو طرف شرایط را قبول کرده و اهالی خواسته های فیض اللّه را اجابت کرده و او را راهی نجف اشرف می کنند.
آخوند ملّا فیض اللّه بعد از مدتی با لباس مُلَبَّس روحانی وارد وَراُئوی می شود. بعد از اقامت چند روز از اهالی جهت استحمام، حمام را جویا می شود. اهالی در جواب طبق سنت قدیم راه و روش نظافت در روستا را به او پیشنهاد می کنند ولی این نوع حمام را آخوند ملّا فیض اللّه صلاح نمی بینند و ایشان برای احداث حمام عمومی برنامه ریزی می کنند.
در همان سال از ریش سفیدان و مالکین وَراُئوی حاج میرزا عازم مکّه مکرمه بود و از ملّا فیض اللّه جهت یادگیریِ مراسم حجّ درخواست کمک می کند. روحانی روستا اولین شرط زیارت را طهارت بیان می کنند و به حاج میرزا پیشنهاد می کند چرا با وجود چشمه ای مناسب و پر آب در چند قدمی مسجد دست به احداث حمام عمومی نمی زنید و شما اهالی و بزرگان با داشتن امکانات آب و مسجد و اعتقادی راسِخ باید حمام عمومی را در اولویت اول قرار بدهید و من هم قصد دارم اهل و عیال و خانواده ام را به این روستا منتقل داده و مقیم دائمی وَراُئوی شوم.
فیض اللّه از حاج میرزا جهت احداث حمام عمومی درخواست کمک می کند و پیشنهاد می کند که شما در این امر مقدس پیش قدم بشوید.
حاج میرزا ضیافتی ترتیب داده و از مُتَنَفِذین و متمولین و بخصوص از اهالی دعوت می کنند تا در ساخت حمام در بین نهر و مسجد هرکس با وُسع خودش کمک بکند ولی اهالی بعد از صرف غذا محل را ترک می کنند.
حاج میرزا بعد از اینکه متوّجه می شود اهالی وُسع مالی ضعیفی دارند و از نظر مالی نمی توانند کمک بکنند، بنابراین خودش ملک شخصی اش را فروخته و کل هزینهِ احداثِ حمام را تهیه می کند و پول را به آخوند ملّا فیض اللّه داده و او را عازم تبریز جهت اَجیر کردن معمار، مأمور می کند و خودش با بدرقه اهالی وَراُئوی عازم مکه مکرمه جهت اعمال حجّ می گردد.
معمار وارد روستای وَراُئوی شده و مکان فعلی را بعلت وجود نهر آب و مسجد بهترین مکان برای احداث حمام انتخاب می کند.
با شروع کار احداث حمام اهالی از همکاریِ آخوند و ریش سفید استقبال می کنند و در ساخت حمام دست به همیاری می زنند.
معمار حمام اعلام میکند که برای ساختن ملات، نیاز به تخم مرغ می باشد و اهالی با سبدهای چوبی کل تخم مرغ نیاز در حمام را تامین می کنند.
احداث حمام به پایان می رسد و حاج میرزا از مکه باز می گردد. ریش سفیدان و اهالی و آخوند ملّا فیض اللّه بعد از استقبال از ایشان، آخوند ملّا فیض اللّه از حاج میرزا درخواست می کند که از حمام روستا بازدید کرده و حمام را تحویل بگیرد.
حاج میرزا بعد از تحویل حمام قدیمی و تاریخیِ وَراُئوی را که یگانه حمام روستا بوده و با کمک اهالی و هزینه ی شخصی حاج میرزا بنا شده بود، به نام مردم قباله می کند و اعلام می دارد که این حمام مطلق به عموم اهالی می باشد و امورات آن با مُتَنَفُذین و ریش سفیدان و کدخدا مدیریت خواهد شد.
پلان ترسیمی صحیح از محمد ساعدی است.
حمام وَراُئوی از سنگ لاشه، سنگ قلوه، ملات ساروج، آجر، خاک رس، تخم مرغ و قیر و اندود جهت عایق کاری ساخته شده بود و به علت زیر زمینی بودن دارای هشت پلّه، هشتی، رختکن، راهرو اول، دستشویی، راهرو دوم بعد خزینه بود و حمام وَراُئوی دارای دو خزینه بود.
در عصر قاجار حمام ها را به شکل خزینه احداث می کردند و اهالی بعد از شستن تن به صورت دسته جمعی در داخل خزینه رفته و خود را می شستند و یا غسل انجام می دادند.
آب خزینه هر پنج روز یا هفته ای یکبار تعویض می شد و هر روز اول صبح قبل از استحمام با کوزه ای مخصوص چرک موجود در روی آب را جمع آوری می کردند.
وسایل مورد نیاز در حمام های قدیم شامل : فیتَه، گَتوَ، مَشکَفَه، دَلو، سفید آب، صابون مراغه، گِل سرشور، وَسمِه، سنگ پا، جام وَسمِه، حنا، بقچه، جام حنا، کیسه، موردی و بویقو بود.
از بویقو جهت خبر دار کردن مردم برای حمام کردن استفاده می کردند. بویقو معمولا از شاخ گاو و یا از سفال ساخته می شد.
جهت گرم کردن آب خزینه از سوخت لازم در هر عصر خود استفاده می کردند. از آنجایی که اهالی روستای وَراُئوی از دیرباز افرادی زحمت کش و با غیرت بودند و از دست رنج خود نان به سر سفره ی خود می بردند بعضی از اهالی پیشهء خارکشی داشتند و جهت تامین سوخت لازم در حمام وَراُئوی از مکان های لم یزرع خار تهیه می کردند.
افرادی چون مرحومین سلیم خان، ابراهیم تزرال، علی و فریدون بهنامیان، حیدر شوهر طاوس و محمد باقر عزیززاده این افراد زحمت کش و با غیرت از مراتع و کوه های اطراف با طناب و داس و لباس مخصوص خارکشان ، خار های زیر را تهیه می کردند:
خوجاباشی ، ساری تیچان، دَوَ دیشی، سیری قویروغو، یِل قوُوان، گَوَن، قوُش قُن ماز، قانقال، چاقییّ تیچانی، دَوَ قاینی.
بعد از عصر قاجار، زمان پهلوی از هیزم جهت تامین سوخت حمام استفاده می شد و جوانان با غیرت وَراُئوی قبل از حمام به حمامی جهت شکستن هیزم ها با تبر و پُتک کمک می کردند و این همکاری و همیاری از سوی حمامی جواب داده می شد؛ یعنی معمولاً افرادی که برای انجام غسل شرعی به حمام مراجعه می کردند از ایشان پول دریافت نمی کرد.
وزارت بهداشت در زمان رضاشاه به علت عدم رعایت بهداشت در حمام های خزینه ای استحمام در این نوع حمام ها را رسماً ممنوع اعلام کرد ولی بعضی از علمای دین به علت کُرّ بودن آب خزینه، غسل و استحمام با دیگر آب ها را حرام اعلام فرمودند.
حمام وَراُئوی معمولاً از سوی کدخدا و مُتَنَفِذین به فردی مورد اعتماد از قبیل مرحومین: اکبراوغلو هاشم ، داداش اوغلو حسین ، غفارین اوغلو رستم ، حاج حمید رجب زاده ، محمد حسین قدسی آذر (معروف به حسین بیب اوغلو) ، حبیب توانا ، میر عطااللّه سعید وَراُئوی ، و آقا میر سلام عظیمی و میر حسن سعید وَراُئوی اجاره داده می شد و از مازاد درآمد آن در روستای وَراُئوی اقدام به خیرات می کردند. از بین این اجاره داران داداش اوغلو حسین با کدخدا و مُتَنَفِذین بر سر مدیریت حمام تاریخی وَراُئوی اختلاف پیدا می کنند چون اجاره دار معتقد بود که باید حمام را اوقاف مدیریت بکند، جهت حل اختلاف طرفین به مجتهد اَعلَمِ شهر یعنی حاج میر حبیب حائری مراجعه می کنند.
ایشان فتوا می دهند چون پول اوقاف مستقیم به حساب دربار واریز می شود از نظر ما اشکال دارد و نباید به اوقاف تحویل بدهید. با فتوای مجتهد مدیریت حمام دوباره به اهالی عودت داده میشود.
در اواخر دورهء پنجاه به علت اخطار وزارت بهداشت جهت عدم رعایت موارد بهداشتی و خزینه بودن حمام وَراُئوی ریش سفیدان با مرحوم آقای علی معرفت قرارداد می بندند که حمام را از حالت خزینه ای به حالت مدرن و بهداشتی تغییر بدهد؛ بنابراین اواخر دوره پنجاه جهت تامین سوخت لازم در حمام از گازوئیل و نفت استفاده می کنند و خزینه تبدیل به نمره ای می شود.
نوبت استفاده آقایان از ساعت 4 بعد از ظهر تا ساعت 9 شب و همچنین از اذان صبح تا طلوع خورشید بود و نوبت بانوان از طلوع خورشید تا ساعت 4 بعد از ظهر و در طلوع ماه مبارک رمضان حمام به طور شبانه روز برای عموم دایر بود.
در عصر قاجار هزینهء استحمام یک ريال ، سه پَنَبَد ، دو ريال
و زمان پهلوی پنج ريال ، یک تومان و دو تومان بود و آخرین مبلغی که در اواخر دهه ء شصت توسط آقا سید حسن سعید وَراُوی با همکاری مرحوم آقا میرسلام عظیمی دریافت شد پنج تومان می باشد.
آخرین اجاره دار این حمام تاریخی میرسلام عظیمی بود ولی چون آقا سید حسن سعید وَراُئوی با فن لوله کشی و جوشکاری آشنایی داشت و مورد اعتماد سید عظیمی بود، امورات فنی حمام توسط ایشان اداره می گردید.
در اواخر دهه شصت یکی از مُتَنَفِذین تصمیم می گیرد حمام تازه ای را احداث بکنند. بعد از احداث حمام جدید جهت تامین سوخت لازم تانکر موجود در حمام قدیم به محل حمام جدید انتقال داده می شود که متاسفانه در حین انتقال تانکر توسط جرثقیل طاق حمام و دیوار ضلع شرقی تخریب می گردد و با برنامهء از پیش تعیین شده برق حمام توسط آقای ... قطع می گردد و از اهالی درخواست می کنند دیگر این حمام قابل استفاده نیست و اهالی جهت استحمام باید و جبراً از حمام تازه تاسیس شده استفاده بکنند.
متاسفانه تخریب طاق و دیوار ضلع شرقی در همان سال و حمل تانکر، بزرگترین عامل تخریب کامل حمام تاریخی وَراُئوی در سال های آتی می گردد و حمام تازه تاسیس شده که در محل باشگاه آقای تقی غزنوی فرزند علی غزنوی احداث شده بود نیز به خاطر عدم استقبال اهالی و عدم رعایت اصول معماری بلا استفاده و در نتیجه به آقای غزنوی فروخته شد. حمام تاریخی وَراُئوی در سال هشتاد و پنج توسط میراث فرهنگی مراغه خاک برداری شد و در سال هشتاد و شش، چهار دیواره ی بیرونی احیاء گردید ولی از آن تاریخ این اثر تاریخی به دلیل عدم ثبت بودن در لیست آثار تاریخی و فرهنگی مراغه و وقف در اوقاف بلا تکلیف و مخروبه می باشد.
جای بسی فخر و مباهات بدین پیشینه ء فرهنگی ، اعتقادی و ایمانی و جای بسی تاءسف و تاءثر بدین جایگاه کنونی؛ نیاکان ما با دسترنج خود چه آثاری ارزشمند برای ما به یادگار گذاشتند؛ امیدوارم با تلاش دلسوزان فرهنگی و هنر و معماری آثاری چنین به خوبی حفظ و احیا گردد.
با تلاش و پیگیری آقای علی اکرمی آذر از حاج میرزا بانی حمام و آخوند ملّا فیض اللّه وراثی شناسایی شد و طبق اسناد این وراث به شرح زیر میباشد :
حاج میرزا بانی حمام تاریخی وَراُئوی دارای دو فرزند ذکور به نام (حاج خلیل و حاج جلیل) بودند.
از حاج جلیل فرزند ذکوری به نام (حاج جبّار) متولد می شود و حاج حسین عباسی ریش سفید حامام مَچید فرزند حاج جبّار مرحوم می باشد. حاج حسین عباسی متولد 1309 و در قید حیات هستند و از خداوند متعال طول عمر همراه با صحت بدن به این بزرگوار آرزومند هستیم.
آخوند ملّا فیض اللّه دارای دو فرزند به نام های (زهرا سلطان) و فرزند ذکوری به نام (محمدتقی) بودند که آقای محمد تقی با خاور خانوم ازدواج میکنند که در واقع از ایشان دو فرزند ذکور به نام های ( علی و محمد حسن و رخساره خانوم ) متولد میشوند.
آقای محمد حسن که مقیم روستای وَراُئوی بود و در بین اهالی وَراُئوی به نام سماور ساز حسن مشهور بود اولادی متولد شده اند (حمیده خاکپای ، محرم خاکپای ، اسماعیل خاکپای ، و اشرف خاکپای) همچنین شهید بزرگوار جعفر خاکپای که در دوران دوم دبیرستان به شهادت رسیدند در واقع نتیجه آخوند ملّا فیض اللّه هستند و آقای اسماعیل خاکپای که در قید حیات هستند و در شهر مراغه مقیم میباشند.
و امّا زهرا سلطان اولاد دیگر آخوند ملّا فیض اللّه با آقای محمدتقی نظم پور ازدواج می کنند. خوشبختانه شناسنامه ایشان موجود هست و از ایشان فرزندانی به نام های (حبیب اللّه ، رحیم و عصمت خانوم ) متولد شدند.
آقای محمود نظم پور فرزند عصمت خانوم در قید حیات هستند وایشان مداح مسجد جامع مراغه و هفتاد و دو ساله می باشند در واقع نتیجه آخوند ملّا فیض اللّه هستند.
این مقاله بنا به احساس مسئولیت نسبت به نیاکان توسط آقای علی اکرمی آذر وَراُئوی کارشناس ارشد تاریخ دوران اسلام در مورخهء 9/9/1399 تهیه وتنظیم گردید.