-
سه شنبه ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
-
۵:۴۸ ق.ظ
چرا حضرت معصومه (عليها السلام) ازواج نكرده است؟
تقريبا قطعى است كه حضرت معصومه (عليها السلام) ازدواج نكرد، در اين صورت اين سوال پيش مىآيد كه سنت ازدواج از مستحبات موكد است، تا آنجا كه رسول اكرم (صلى الله و عليه و آله و سلم)فرمود:
ما بنى فى الاسلام بناء احب الى عزوجل، و اعز من التزويج
در اسلام در پيشگاه خدا بنايى بر پا نشده كه محبوبتر و عزيزتر از بناى ازدواج باشد.(166)
نيز فرمود:
النكاح سنتى، فمن رغب عن سنتى فليس منى
ازدواج سنت و برنامه من است، پس كسى كه از سنت من دورى كند از من نيست.(167)
در عصر امام باقر (عليه السلام) بانويى به خاطر رياضت و كسب فضليت، ازدواج نمىكرد، امام باقر (عليه السلام) به او فرمود: اگر در ترك ازدواج، فضليتى به دست مىآمد، حضرت فاطمه (عليها السلام) سزاوارتر از تو بود، كه به خاطر كسب فضايل اخلاقى، ازدواج نكند، زيرا هيچ بانويى در كسب كمالات، از فاطمه (عليها السلام) پيشى نگرفته است.(168)
پاسخ:
در پاسخ به اين سوال دو مطلب گفته شده كه هر كدام، يا يكى از آنها، دليل شايستهاى است كه موجب ترك ازدواج حضرت معصومه (عليها السلام) شده است:
1- دختران امام كاظم (عليه السلام) به ويژه حضرت معصومه (عليها السلام) در سطحى از كمالات بودند كه براى خود كفو و همسر مناسبى نيافتند، تا با او ازدواج كنند، امام كاظم (عليه السلام) به آنها سفارش كرده بود كه با رأى و مشورت بردارشان حضرت رضا (عليه السلام) ازدواج كنند(169) اين سفارش و قرائن ديگر بيانگر اين است، كه بايد براى آنها همسر مناسبى باشد. با توجه به اينكه در مورد حضرت زهرا (عليها السلام)، امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر خداوند متعال، على (عليه السلام) را براى فاطمه (عليه السلام) نمىآفريد، در سراسر زمين از حضرت آدم گرفته تا هر انسانى بعد از او، همسر و همتاى مناسبى براى فاطمه عليها السلام پيدا نمىشد.(170) 2- ترس و وحشت حكومت پر از خفقان و اختناق هارون، به گونهاى بود كه كسى كه جرأت نمىكرد با دختران امام كاظم (عليه السلام) ازدواج نمايد و داماد آن حضرت شود، زيرا دامادى آن حضرت، از نظر دستگاه طاغوتى هارون، موجب خطر شديد براى آن داماد مىشد، به اين ترتيب، حضرت معصومه (عليها السلام) و بعضى از خواهرانش، از ازدواج صرف نظر كردند.
در ضمن نبايد اين مطلب را از نظر دور داشت كه امام كاظم (عليه السلام) در زندان به سر مىبرد، و اطلاع امام رضا (عليه السلام) از آينده (در مورد شهادت پدر، و هجرت اجبارى او به خراسان) شايد دليل ديگرى براى ترك ازدواج حضرت معصومه (عليها السلام) باشد.
و اين نيز از مصائب و رنجهاى روزگار نسبت به خاندان نبوت است، كه ستمگران كنيه توز، با ايجاد شرايط نامساعد، آنها را از مواهب زندگى، محروم ساختند.
مأمون عباسى در سال 200 هجرى قمرى، با نامهها و پيامها بسيار، حضرت رضا (عليه السلام) را به خراسان دعوت كرد، آن بزرگوار، ناگزير از روى اكراه، اين دعوت را پذيرفت و با كاروان كه مأمون فرستاده بود، به سوى خراسان آمد.
يك سال بعد (سال 201) حضرت معصومه (عليها السلام) به شوق ديدار برادرش حضرت رضا (عليه السلام) عازم خراسان گرديد و با همراهان حركت كردند، ولى حقيقت اين است كه اين حركت، هجرت معنى دار و عظيم حضرت معصومه (عليها السلام) براى حمايت از ولايت امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) و تقويت مسأله رهبرى بود، كه در ظاهر به صورت سفر براى ديدار برادر عنوان مىشد آن حضرت در اين هجرت به ساوه رسيدند. در مورد آمدن حضرت معصومه (عليها السلام) از ساوه به قم، مطالب مختلفى گفته شده است.
ولى در اين باره بهترين و اصيل مدارك، تاريخ قديم قم است كه در قرن چهارم نگاشته شده و مرحوم علامه مجلسى و محدث قمى و بزرگان از علما به آن اعتماد مىكنند، آنچه كه حسن بن محدث نويسنده تاريخ قديم قم به گفته علامه مجلسى در بحار الانوار، و محدث قمى در سفينه البحار(171) و در اين باره نظر مىدهد، چنين است:
حضرت رضا (عليه السلام) به دعوت مأمون در سال 200 هجرى از مدينه به خراسان آمد، حضرت معصومه (عليها السلام) در سال 201 براى ديدار برادر، از مدينه رهسپار خراسان شد (ناگفته پيداست كه در اين سفر دور، گروهى از برادران و خدمتكاران به همراه حضرت معصومه (عليها السلام)بودهاند) وقتى كه به ساوه رسيدند، حضرت معصومه (عليها السلام) بيمار شد، پرسيد از اين مكان تا قم چقدر راه است؟ عرض كردند: ده فرسخ، به خدمتكار دستور داده كه به جانب قم رهسپار گردند، به اين ترتيب به قم آمد و به منزل موسى بن خزرج بن سعد اشعرى كه از اصحاب امام رضا (عليه السلام) بود، وارد شد.
اما روايت صحيحتر اين است كه: چون خبر ورود آن بانوى با عظمت حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) به آل سعد رسيد، همگى به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت كنند، در ميان آنها موسى بن خزرج به كاروان حضرت معصومه (عليها السلام) رسيد، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با كمال افتخار از آن بانو پذيرايى كرد، ولى پس از 16 يا 17 روز آن بانوى ارجمند، رخت از جهان بر بست و پسران سعد را در سوگ خود نشانيد.
آرى خاطر حضرت معصومه (عليها السلام) خيلى آزرده بود، آرزوى ديدار پدر و برادر در دلش ماند، و با دنيايى از غم و اندوه با اين جهان وداع گفت.
در اين چند روزى كه حضرت معصومه (عليها السلام) در قم بود از فراق برادر مىگريست و محزون و غمگين بود، در سراى موسى بن خزرج عبادتگاهى داشت كه هنوز باقى است و هم اكنون مكان شريف با بنايى مجلل و جالب مشخص است، داراى حجرهايى است كه در آن طلاب علوم دينى هستند، و در جنب آن مسجد با شكوهى ساختهاند.
اينك آنجا به نام مدرسه ستيه(172) در محله ميدان مير قم، معروف مىباشد.(173)
امام كاظم (عليه السلام) وقتى كه زندانى شد، به فرزندش امام رضا (عليه السلام) وصيت كرد تا سرپرستى دخترانش (كه خواهران حضرت رضا (عليه السلام) باشند) را عهده دار گردد، و به آنها سفارش كرد، كه در همه امور از برادرشان حضرت رضا (عليه السلام) اطاعت كنند. حضرت معصومه (عليها السلام) هنگام شهادت پدر (كه در سال 183 هجرى قمرى رخ داد) ده سال داشت و بخش مهمى از دوران كودكيش را با روزگار تلخ فراق پدر (كه در زندان به سر مىبرد) گذراند.
حضرت معصومه (عليها السلام) در پناه برادرش زندگى مىكرد، زيرا پدرش در زندان بود، هنگامى كه يگانه برادر و پناهگاهش از روى اكراه به خراسان رفت،يك سال در مدينه بدون برادر زندگى كرد، ولى كاسه صبرش لبريز شد، تصميم گرفت به خاطر ديدار برادر، سفر دور و دراز بين مدينه و خراسان را بپيمايد، سرانجام همراه كاروانى از بستگان، مدينه را به قصد خراسان ترك كرد، و با يك جهان اشتياق و اميد، بلكه پس از يك سال دورى بردار و سرپرستش، به فيض زيارت او نايل گردد، ولى در ساوه بيمار گرديد....
بعضى علت بيمارى آن حضرت را چنين نوشتهاند: مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، از اين رو وقتى كه موكب حضرت معصومه (عليها السلام) و همراهانش به ساوه رسيد، به آن حمله كردند و جنگ سختى در گرفت، برادران و بزرگان حضرت معصومه (عليها السلام) در اين جنگ به شهادت رسيدند، حضرت معصومه (عليها السلام) همچون عمهاش زينب (عليها السلام) وقتى كه بدنهاى پاره پاره آنها را كه 23 تن بودند ديد، به شدت غمگين گشته و بر اثر آن بيمار شد(174) و سپس روانه قم گرديد، و در قم بيمارى او ادامه يافت و پس از 16 يا 17 روز رحلت كرد.
و در روايت ديگر آمده: هارون بن موسى بن جعفر (عليه السلام) همراه 23 نفر از بستگان كه يكى از آنها خواهرش حضرت معصومه (عليها السلام) بود، در يك كاروان وارد ساوه شدند، دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) به هارون كه در حال غذا خوردن بود، حمله كردند و او را به شهادت رساندند و افراد ديگران كاروان را مجروح و پراكنده ساختند. نقل شده: در غذاى حضرت معصومه (عليها السلام) زهر ريختند(175) و آن بانوى گرامى، مسموم گشته و بسترى شد، و طولى نكشيد كه در قم به شهادت رسيد.
مطابق نقل بعضى، مسموم نمودن آن حضرت توسط زنى در ساوه انجام شد.(176)
حل مشكل آيه الله نجفى به دست حضرت معصومه (عليها السلام)
آيه الله العظمى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى (وفات يافته شهريور 1369 شمسى) مىفرمود: روزگارى كه جوانتر بودم، روزى بر اثر مشكلات فراوانى كه داشتم، از جمله مىخواستم دخترم را شوهر دهم، ولى مال و ثروتى نداشتم، از جمله مىخواستم دخترم را شوهر دهم، ولى مال و ثروتى نداشتم تا براى دخترم جهيزيه تهيه كنم، با ناراحتى به حرم حضرت معصومه (عليها السلام) رفتم، و با عتاب و خطاب در حالى كه اشك هايم سرازير بود گفتم: اى سيده مولا من، چرا نيست به امر زندگى من اهميت نمىدهى؟ من چگونه با اين دست خالى دخترم را شوهر دهم؟
سپس با دلى شكسته به خانه برگشتم، حالت غشوه (كشف) مرا فراگرفت در همان حال شنيدم در مىزنند، رفتم و در را باز كردم، شخصى را ديدم كه در پشت در ايستاده، وقتى مرا ديد گفت: سيده تو را مىطلبد با شتاب به حرم رفتم، وقتى كه وارد صحن شريف آن حضرت شدم، چند كنيز را ديدم كه به تميز كردن ايوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسيدم، گفتند:
اكنون سيده مىآيد، پس از اندكى حضرت فاطمه معصومه (عليهاالسلام) آمد، در حالى كه در شكل و شمايل، مانند مادرم فاطمه زهرا (عليه السلام) بود (چون جدهام زهرا (عليها السلام) را سه بار قبل از آن، در خواب ديده بودم) نزد عمهام حضرت معصومه (عليها السلام) رفتم و دستش را بوسيدم، به من فرمود: اى شهاب! كى ما در فكر تو نبودهايم، كه ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاكى هستى، تو از زمانى كه به قم آمدى زير نظر ما و مورد عنايت ما بودهاى.
وقتى كه از خواب بيدار شدم، فهميدم كه نسبت به حضرت معصومه (عليها السلام) اسائه ادب كردهام، همان دم براى عذرخواهى به حرم شريفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در كارم گشايشى صورت گرفت، و مشكل زندگيم حل و آسان گرديد.(230)
راوى گويد از امام رضا(ع) درباره حضرت فاطمه معصومه پرسيدم. آن حضرت فرمود:« هركس قبرش را زيارت كند، بهشت بر او واجب مى شود .