پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

« روستای تاریخی و هدف گردشگری ورجوی»؛ استان آذربایجان شرقی؛ جنوب شهرستان مراغه

شهید پرور ترین روستای ایران رهبر انقلاب: پیش از انقلاب اسلامی، محرومیت در روستاها به حدی شدید بود که برخی روستاییان به علت نبود امکانات بهداشتی و درمانی یا سوء تغذیه حتی جانشان را از دست می دادند، اغلب روستاییان از ساده ترین امکانات آموزشی بی بهره می ماندند و فقر و بیکاری، روستاییان ناامید را به سوی شهرها می‌تاراند *** روستا پشتوانه تولید، حیات، غذا و موجودیت کشور است و در برابر این حقیقت باید به این سؤال جدی پاسخ داد که بر اساس چه استدلالی زندگی در روستا نباید به روانی و خوشی شهر از جهت برخورداری از امکاناتی مانند مدرسه، ارتباطات، آب، راه و آسایش زندگی باشد و چرا شهرها به دلیل بزرگ‌تر بودن، مصرفی بودن و تولیدی نبودن، باید در برخورداری از زندگی راحت‌تر، جلوتر از روستا باشد. *** رهبرانقلاب: ما در رسیدگی به روستاها کوتاهی کردیم

آخرین اخبار

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه

برگزاری یازدهمین یادواره ۷۵ شهید ورجوی مراغه
 فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند

فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند.

فرمانده سپاه مراغه: مردم ایران در رابطه با آخرین سناریوی دشمن در انتخابات اسفند ماه هوشیار باشند.
بدحالی مجدد 30 نفر از دانش آموزان ورجوی

✍ مقدمات آزادی چهارمین زندانی غیر عمد با کمک ۸ میلیارد ريالي خیّرین مراغه و ورجوی.

✍ به گزارش پایگاه خبری ورائوی رئیس هیئت الزهرای ورجوی گفت: با تامین یک سوم کمک هزینه آزادی یک زندانی غیر عمد در مراغه، مقدمات آزادی این زندانی فراهم شد.
 ✍️ کاهش ۴ هکتاری این منطقه در پیگیری یکسال اخیر !! ؛ وعده اداره راه و شهرسازی به دو ماه آینده موکول شد

#دومین پیگیری وضعیت جاده مراغه ورجوی و وضعیت منطقه #شورچمن مراغه از شبکه استانی سهند

✍️ کاهش ۴ هکتاری این منطقه در پیگیری یکسال اخیر !! ؛ وعده اداره راه و شهرسازی به دو ماه آینده موکول شد.

فراخوان کنگره سراسری استاد حیدر عباسی ' باریشماز'

  • ۱۲:۲۰ ب.ظ

فراخوان کنگره سراسری استاد حیدر عباسی ' باریشماز'

مراغه - ایرنا - رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مراغه و دبیر اجرایی کنگره سراسری استاد حیدرعباسی 'باریشماز' از انتشار فراخوان این کنگره فرهنگی و هنری خبر داد.

  احمد دادرس فیاض روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: فراخوان این کنگره سراسری منتشر شده و علاقمندان و صاحب نظران شعر، ادب و هنر می توانند تا 30 شهریور سالجاری آثار خود را به دبیرخانه این کنگره ارائه کنند.

وی با اشاره به بخش های مختلف این کنگره سراسری ادامه داد: آثار ارائه شده برای استفاده در این کنگره فرهنگی و هنری در بخش های شعر و نثر به زبان های فارسی و ترکی و بخش نقد و پژوهش و ترجمه از عربی، فارسی و انگلیسی به ترکی خواهد بود.

استاد حیدر عباسی ورجوی باریشماز


وی گفت: هدف از برگزاری این کنگره، پاسداشت و ارج نهادن به مقام والای قلم و پاسداشت بیش از نیم قرن پژوهش و فعالیت فرهنگی، ادبی و عرفانی استاد حیدرعباسی بوده و این کنگره فرصتی برای ارتباط صاحبان اندیشه و هنر در راستای تقویت روحیه کاوشگری جامعه‌‎ علمی، فرهنگی و هنری و کسب معلومات و آگاهی از یافته ‌های نوین در این عرصه است.
وی افزود: آشنایی هرچه بیشتر هنرمندان، محققان و دانشجویان سراسر کشور با ادبیات و فرهنگ خطه زرخیز آذربایجان از دیگر اهداف برگزاری این کنگره سراسری در مراغه است.


به گزارش ایرنا، کنگره سراسری استاد حیدر عباسی روزهای ١٥ و ١٦ آذرماه امسال همزمان با سالروز میلاد پیامبر اکرم (ص) و هفته وحدت به میزبانی مراغه برگزار می شود.
حیدر عباسی متخلص به 'باریشماز' در سال 1322 شمسی در شهر مراغه چشم به جهان گشود؛ تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر و تحصیلات عالی را در دانشگاه تبریز با اخذ لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی به پایان رساند.
ترجمه و تفسیر کتاب های نهج البلاغه و مثنوی معنوی (شرح الانوار) به زبان ترکی آذری با تلاش حیدر عباسی در مدت 42 سال انجام شد و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی با چاپ این اثر به خط لاتین، در صدد توزیع آن در جمهوری آذربایجان است.
ترجمه و تفسیر نهج البلاغه در سه جلد و مثنوی معنوی نیز در 6 جلد چاپ شده و نویسنده آن علاوه بر ترجمه متون کتاب به زبان ترکی آذربایجانی، تفسیر و شرح آن را نیز به همین زبان آورده است.
این شاعر مراغه ای علاوه بر انگلیسی به زبان های عربی و فرانسه تسلط کامل دارد و بیشتر آثارش را به دو زبان ترکی و فارسی نوشته است.


ن‍غ‍م‍ه داغ‍ی و اس‍ت‍ع‍م‍ار، ک‍ع‍ب‍ه و ق‍ان‍ل‍ی اذان، ی‍ار و ن‍ار، گ‍ول‍ن‍ده ه‍رزام‍ان، م‍ش‍اع‍ی‍ر و ش‍ی‍طان، س‍س، دووارلار، اودوم‍ل‍و دی‍ره ک، نغمه داغی، چ‍اغ‍ی‍ری‍ل‍م‍ام‍ی‍ش ق‍ون‍اق‍لار، م‍خ‍ن‍ث ل‍ر، وال‍ع‍ص‍ر، دارت‍ی‍ل‍م‍ام‍ی‍ش دن‍ل‍ر(ح‍ی‍ک‍ای‍ه ل‍ر) از آثار این شاعر به زبان ترکی آذری بوده و تبت یدا و نمی از یم ترجمه و شرح دعای صباح علی (ع) از دیگر کتاب های اوست.
شهرستان مراغه با حدود 250 هزار نفر جمعیت در 127 کیلومتری تبریز، مرکز آذربایجان شرقی واقع است.

منبع

آتش به اختیار؛ تمهید جوانان انقلابی

  • ۹:۱ ق.ظ

تمهید جنبش جوانان انقلابی

آتش به اختیار

 

#آتش_به_اختیار

مفهوم استعاری «آتش به اختیار» که در طول عمر نزدیک به بیست روزه­‌ی خود بحث­‌ها و گفت‌وگوهای فراوانی را دامن زده، با استدلال جدید رهبر انقلاب در دومین خطبه­‌ی نماز عید فطر وارد مرحله­‌ای تازه شده است. ما اکنون با مضمونی مواجهیم که پس از طرح و تکوین اصل ایده، با بیان تتمه‌­ای در باب چه هستی و چه نیستی۱، بیش از گذشته تکمیل و تأیید شده است. اگر چه «آتش به اختیار» استدلالی استعاری و با عمری کمتر از یک ماه است اما به معانی­‌ای دلالت می­‌دهد که در نظریه‌ی رهبر انقلاب پیرامون تغییر و انقلاب اجتماعی، اهمیتی و تداومی پیوسته دارد. با مرور و تأمل بر این پیوستگی تاریخی و مفاهیم هم­‌بود با آن است که خطوط معنایی این مفهوم، فراتر از منازعات جاری رخ می­‌نماید. امری که نیازمند طی کردن دو مقدمه است:

* انقلاب و انسانِ انقلابی


مقدمه­‌ی اول پیرامون نگاه رهبر انقلاب به چگونگی انقلاب اسلامی است. چگونگی وقوع یک انقلاب، یکی از مهم­‌ترین موضوع­‌های مورد بحث در نظریه­‌های انقلاب است. تا حدودی بسیاری زیادی می­‌توان این چنین ادعا کرد که موردِ انقلاب اسلامی در ایران یک تخلف و خلاف­‌آمد در میان تمامی چگونگی­‌های بحث شده در نسل­‌های گوناگون نظریه­‌ها انقلاب بوده است. مسئله این­جاست که این موردِ متمایز، تنها یک رویداد و یا اتفاق روی­داده در عالم واقع نیست. این تحلیلِ متمایز امام خمینی۲، متفکرین و کنشگران عمومی انقلاب اسلامی از چگونگی وقوع یک انقلاب است که این رویداد منحصر به فرد را ایجاد کرده است. تحلیل و بازاندیشی­‌هایی که متفکرین انقلاب در تفسیرهای متأخر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ارائه می­‌دهند نیز بر این عنصر متمایز تأکید دارد. «فتح­‌الفتوح» یا انسان انقلاب اسلامی عنصر مشترک تحلیلی است که در دیدگاه امام خمینی رحمه‌الله‌علیه، رهبر انقلاب و دیگر متفکرین معطوف به انقلاب اسلامی پرورانده می­‌شود. آیت­‌الله خامنه­‌ای توضیح می‌دهند که فتحِ انقلاب اسلامی فراتر از سطح جامعه و جغرافیا، در ژرفای وجود انسان­‌ها اتفاق می­‌افتد.۳

البته اهمیت عنصر «انسان انقلابی» در این خط تحلیلی، لزوماً به معنای کنشگرمحور بودن تحلیل انقلاب اسلامی و نادیده‌گرفتن نقش ساختارها، در دیدگاه این متفکرین نیست. بلکه نشانگر اهمیت بنیادینی است که انسان انقلابی و عمل انقلابی آن در فرایند وقوع انقلاب اجتماعی دارد.

* جنبش­‌های پس از انقلاب اسلامی
مقدمه­‌ی دوم، بازخوانی موضع کلی­‌ای است که نظریه­‌ی تحلیلی متفکرین انقلاب اسلامی، در تحلیل انقلاب اجتماعی اتخاذ می­‌کنند. این موضع بر خلاف اغلب نظریه­‌های جامعه­‌شناسی انقلاب، موضعی غیرمحافظه­‌کار است. نظریه­‌های انقلاب عموماً در پی تشریح چگونگی فرونشاندن تب انقلاب هستند. اما نظریه­‌ای که متفکرین انقلاب اسلامی با تمرکز بر این انقلاب، پیرامون چگونگی وقوع یک انقلاب می­‌پرورانند، در پی دمیدن در وضعیت انقلابی و تداوم آن در دوران پس از نظام است. ارجاعات مکرر و اخیراً پرتعداد آیت­‌الله خامنه­‌ای به مفاهیمی مرتبط با انقلاب، همچون «تفکر انقلابی»، «هندسه‌ی انقلاب اسلامی»، «خطوط اساسی و اصول انقلاب اسلامی»، «انقلابی ‌ماندن»، «انقلابی‌ فکر کردن» و «انقلابی عمل کردن»، «انقلابی‌گری»، «مهد انقلاب» و «انقلاب‌زدایی»، «تربیت انقلابی» و «کار انقلابی»، «تجربه‌ی متراکم انقلاب» و «نیروهای انقلابی»، «جریان غیرانقلابی»، «هویت انقلابی» در همین راستاست.۴

با ارجاع به این دو گزاره و گزارش محوری در اندیشه اجتماعیِ رهبر انقلاب، می­‌توان به بازخوانی دقیق­‌تر لایه­‌های مفهومی استدلال استعاری آتش به اختیار باز ­گردیم. عنصر اصلی در انقلاب اسلامی و بازتولید آن، انسانِ انقلاب اسلامی و انقلابی‌گری اوست. برای این منظور نیاز است همواره مسیر کنش‌گری برای انسانِ انقلاب اسلامی هموار گردد. این مسیر در چارچوب یک جنبش اجتماعی امکان می­‌یابد. «آتش به اختیار» استدلالی استعاری برای هموارسازی این مسیر و تمهید ساختن این جنبش است. رهبر انقلاب در حمایت همواره­‌ی خود از «حزب­‌الله»، چنین ره‌گشایی­‌ای را دنبال می­‌کرده­‌اند. حمایتی که پیش از این در چارچوب مفاهیمی مانند «جوان مؤمن انقلابی» رخ نموده و اکنون در استعاره «آتش به اختیار» به سطح متفاوتی رسیده است.

* «آتش» و «اختیار» : در برابر منورالفکران محافظه‌­کار و محافظه­‌کاران سنت­‌گرا
دو عنصر «آتش» و «اختیار» در این استدلال، واجد دلالت­‌ها و مستلزم غیریت­‌هایی است که تمهیدات لازم برای یک جنبش معطوف به انقلاب اسلامی را فراهم می­‌آورد. گشودن «آتش»، به‌وضوح دعوت به جهت­‌گیریِ آرمان­‌خواهانه است؛ به مخاطبان روحیه و امکان نقادی می­‌دهد. این مؤلفه، در تقابلِ انسان­ انقلاب با منورالفکری محافظه­‌کار معنا می­‌یابد. یعنی کسانی که به سبب قرار داشتن در موضع حفظ وضع موجود جهانی، هرگونه آرمان­‌خواهی­‌ای را بر نمی­‌تابند.

«اختیار» اما گوهر و جوهره­‌ی اصلی کنش­‌گری اجتماعی­‌ای است که محافظه­‌کاران سنتی با ساخت برخی از ساختارها و ستادهای ساده و بسیط، امکان کنش‌گری از صفِ انسان انقلابی را سلب نموده­‌اند. این دو جریان، «انسان انقلابی» را یک موجود راضی به وضع موجود یا یک کنش‌گرِ منفعل، که صرفا منتظر است تا دیگران به او بگویند چه کند می­‌خواهند؛ آن­ها با وجود تمایز در منورالفکری و سنت­‌مآبی، در محافظه­‌کاری مشترکند. محافظه­‌کاری­‌ای که قتلگاه انقلاب است. «آتش به اختیار» این مرگِ محتمل را نشانه گرفته است و بی­‌دلیل نبود و نیست که به محض طرح این مفهوم، دو جریان فوق به سان دو تیغه­‌ی یک قیچی به تهی­ ساختن این مفهوم از معنا برخاسته و کوشیدند با تبدیل آن به دست‌مایه­‌ی جدال­‌های لفظی، معنای حقیقی آن را در پرده­‌ای از ابهام قرار بدهند.

از سوی دیگر مفهوم «آتش به اختیار» خود مبتنی بر استدلالی مقدماتی است که عبارت است از تعطیل بودن یا مختل بودن دستگاه‌­های مرکزی فکر، فرهنگ و سیاست. این تحلیل از وضع موجود، دعوتی فراگیر است که می­‌تواند نیروهای اجتماعی انقلاب اسلامی را در موقعیت گریز از مرکز قرار دهد. این موقعیت و دینامیسم حاصل از آن نیروی دوباره به هسته‌­های اصلی جنبش جوانان مؤمن انقلابی تزریق می­‌نماید. اتکای بیش از حد نیروی اجتماعی انقلاب اسلامی به دستگاه­‌های مرکزی و رسمی، اصلی­‌ترین عنصر در به محاق رفتن کنش‌گری اوست. «جناح مؤمن انقلابی» اگر چه بسیار بیش از گذشته از بند کنش­‌های رسمی رهایی یافته و به نحوی ایجابی اهمیت «کار مردمی» و «خودجوش» را درک کرده است اما گویی همچنان به ایفای نقش دستگاه­‌های رسمی در بازتولید فکر، فرهنگ و سیاستِ در ساحت انقلاب اسلامی امید دارد. اعلان اختلال یا تعطیلی این دستگاه­‌ها به انسانِ انقلاب یادآوری می­‌کند مسئله تنها این نیست که بازتولید مردمیِ فرهنگ و سیاست «اهمیت» دارد؛ مسئله این است که به دلیل تعطیلی و اختلال در مرکز، این مهم بدون یک کار مردمی «امکان» ندارد.

اگر «آتش به اختیار» را فراتر از یک مفهوم-استدلال روزمره و در یک ارجاع مداوم به منظومه­ کلان اندیشه اجتماعی رهبر انقلاب درک کنیم؛ وجوه مختلف این استعاره، دلالت­‌های قابل توجهی برای بازسازی نیروی اجتماعی انقلاب به دست می‌دهد. یکی از مهم­‌ترین این وجوه، علت اعلان تعطیلی «دستگاه­‌های مرکزی» فکر، فرهنگ و سیاست است. استدلال رهبر انقلاب این نیست که این دستگاه­‌ها به دلیل قرار داشتن در مرکز، تعطیل و مختل هستند پس هر حرکت و روایتِ غیررسمی موضوعیت داشته و در موقعیتی گشوده (غیرتعطیل) است. باوری که به رغم ظاهر انتقادی، با اصالت دادن به موقعیتِ بر یا در مرکز، امکان هرگونه نقد محتوایی را از حرکت­‌های مردمی سلب می­‌کند. انتقاد رهبر انقلاب از دستگاه­‌های مرکزی در فاصله­‌ی آن­ها از «مسئله­‌های اصلی» است و این­که «مسئله‌ی اصلی را از مسئله‌ی فرعی تشخیص نمی­‌دهد»؛ تذکری که پیش از این، از جمله چندین سال قبل در همین دیدار دانشجویی، آن را در ارتباط با حرکت­‌های اجتماعی مطرح کرده و نسبت به مرکزیت یافتن «مسائل غیرتعیین کننده و غیر اصلى» هشدار داده بودند: «باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجه‌ى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزه‌هاى ما، در همت ما، در صرف انرژى‌اى که می‌شود، نگیرد.» این وجه از استدلال رهبر انقلاب، می­‌تواند نیروی انقلاب را از ورطه­‌ی مسائلی فرعی به خارج ساخته و بر محوریت مسئله­‌های اصلی انقلاب بازسازی نماید.

* «آتش» و «اختیار» : تمهید یک جنبش انقلابی
«آتش به اختیار» بیش از هر چیز محصول خط ممتدی است که رهبرِ انقلاب برای بازتولید یک جنبش اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی دنبال می­‌کنند. کوششی که گام به گام، پس از صورت­‌بندی مفهوم «جناح مؤمن انقلابی» به مثابه یک جنبش۵، هشدار نسبت به طرد آن جناح مؤمن انقلابی۶ و تأکید بر اهمیت کار مردمی و خودجوش۷، نقش مکمل و تسهیل‌گری نهادهای فرهنگی نظام۸ و اکنون به مفهوم «آتش به اختیار» و مرحله­‌ی اعلان تعطیلی دستگاه­‌های مرکزی رسیده است. مرحله- مفهومی که ضمن منتفی ساختن امکان هضم این حرکت، با دینامیسم گریز از مرکز به آن شتاب بخشیده و مقدمات پیدایی و پویایی یک جنبش اجتماعی برخاسته از انقلاب اسلامی و معطوف به آن را بیش از پیش فراهم­‌تر می­‌سازد.

برخلاف منورالفکران غرب­گرا که به دلیل قرار داشتن در موضعِ حفظ و هضم نظام جمهوری اسلامی در نظم جهانی، اصول محافظه­‌کاری را به رهبر انقلاب متذکر می­‌شوند؛ رهبر «انقلاب» درکی متفاوت و کاملا اجتماعی از موقعیت و نقش رهبری در جامعه دارند. از نظر ایشان نقش ولی­‌فقیه فراتر از رهبری نظام و «مدیریت اجرایی کشور» است. رهبر، رهبریِ پروژه اکنونیِ انقلاب اسلامی و «بسیج افکار عمومی» را بر عهده دارد۹ و بر اساس همین باور است که نقش بسیج‌کننده­‌ی رهبر انقلاب برای جنبش­­‌های اجتماعی برجسته می­‌گردد.

* چه باید کرد؟
با مروری بر تاریخ تحولات پس از انقلاب اسلامی به‌ویژه یک‌ونیم دهه‌ی اخیر به‌خوبی در می­‌یابیم بر حسب یک تحلیل صحیح از نسبت امت و امامت بود که انقلاب اسلامی در جنبش(هایی) اجتماعی بازتولید شد. در عسرت و غربت ناشی از برخوردهای طردکننده و هضم­‌کننده­‌ی محافظه­‌کاران غرب­‌گرا و سنت­‌گرا، این «نهضت عدالت­خواهی» بود که به مثابه جنبشی جوانانه در دهه‌ی هشتاد امکان بروز یافت.۱۰ در شرایطی که سیاست­‌زدگانِ روزمره‌ چالش‌های انقلاب را به چالش‌های سیاسی و خطّی و جناحی فرو کاسته و ادبیات انقلاب را در این چالش­‌ها مصرف می­‌کردند؛ این جوانان انقلابی بودند که آتش­‌پاره­‌های عدالت­خواهانه­ در ادبیات رهبر انقلاب را درک و دریافت کرده و با پاسخ­‌هایی به هنگام، یک جنبش اجتماعی مؤثر را شکل دادند.

آیا استدلال­­‌ها و گفتارهای اخیر رهبر انقلاب را می­‌توان تمهید جنبشی دیگر و طلیعه­‌ی برخاستن حرکتی و نهضتی مجدد از قلب انقلاب اسلامی دانست؟ منطق حرکت و نهضت در نظام امت و امامت به ما یادآور می­‌شود، پاسخ این پرسش تا حدود زیادی به نوع تجاوبی بستگی دارد که از جانب «امت» به فراخوان «امام» داده خواهد شد.

*مجتبی نامخواه

پی‌نوشت‌ها:
۱. رهبر انقلاب در دومین خطبه عید فطر درباره چیستی آتش به اختیار بر «کار فرهنگی خودجوش و تمیز» تأکید می‌­کنند و درباره­‌ی چه نیستی آن، «بی‌قانونی و فحّاشی و طلبکار کردن مدّعیانِ‌ پوچ‌اندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور» را برجسته می­‌سازند. (۵/۴/۱۳۹۶)
۲. برای تفصیل بیشتر ن. ک به مقاله‌ی نظریه انقلاب امام خمینی در فصل‌نامه اندیشه سیاسی در اسلام، پاییز ۱۳۹۴، شماره ۵.
۳. برای تفصیل بیشتر ن. ک به: یادداشت­‌های «نسخه‌ رهبر انقلاب برای جلوگیری از ترمیدور انقلاب اسلامی» و «درباره اخلاق انقلابی‌گری».
۴. به عنوان نمونه بیانات مورخ: ۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱ فروردین ۱۳۹۵، ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۳۰ دی ۱۳۹۴ و ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۲۲ خرداد ۱۳۹۶.
۵. برای توضیح بیشتر ن. ک به: یادداشت «جناح مؤمن انقلاب» به مثابه یک جنبش، تأملی بر جنبش جوانان مؤمن انقلابی؛ ویژگی‌ها و چالش‌ها.
۶. بیانات مورخ ۱۵/۱۲/۱۳۹۲.
۷. بیانات مورخ ۱/۱/۱۳۹۳.
۸. حکم آغاز دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی، مورخ ۲۶ مهر ۱۳۹۳.
۹. ۲۲بیانات مورخ /۲/۱۳۸۲.
۱۰. رهبر انقلاب در بیانات مورخ ۱۹/۲/۱۳۸۴، در گزارشی موجز این فرایند را این چنین تشریح می‌کنند: «بنده نهضت عدالت خواهی را مطرح کردم؛ فضایی در کشور به وجود آمد و جوان های ما به این مسأله علاقه مند شدند».

 

مردم در پایان شب یلدا در انتظار طلوع خورشید که مظهر میتراست می مانند

  • ۹:۲۲ ق.ظ

صبح صادق ندَمد تا « شبِ یلدا » نَرَوَد.

امشب، شب یلداست، آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان و درازترین شب سال. باورها بر این است که در این شب و یا نزدیک به آن تحویل خورشید به برج جدی است. گاهی هم گفته اند که یلدا نام یکی از ملازمان حضرت مسیح بوده است؛ اما چنین باوری طرفدارن زیادی ندارد. دهِخدا در لغتنامه در این پیوند نوشته است که:« ظاهراً از بیت/ به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی/ که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا / بعضی از فرهنگ نویسان از جمله مؤلف برهان، پنداشته اند که یلدا نام یکی از ملازمان عیسی بوده است؛ ولی چنین نامی در زمرۀ ملازمان او در مأخذی دیده نشده و" چاکری " کردن هم در بیت سنایی به معنی اختصاص یافتن زمان مزبور به ولادت وی می باشد.»

 کانال ورجوی مراغه

در پیوند به ریشه ی واژه ی یلدا در لغتنامه آمده است که: « لغت سُریانی است به معنی میلاد عربی، و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند از این رو بدین نام نامیده شده است.» یلدا را با واژه ی « نویل » از ریشۀ ناتالیس* رومی برابر دانسته اند که به مفهوم تولد است. یعنی تولد یا میلاد خورشید، مهر یا میترا. گویند رومیان آن را ناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر، می خواندند.

در شب یلدا دو مفهوم متضاد نهفته است. یکی این که یلدا درازترین شب سال است و در تمام این شب اهرمن با اورمزد در ستیز است. شب ستیز ظلمت است با نور. چون درازترین شب است، پس درازترین حمله ی اهرمن بر اورمزد در همین شب است، از این دیدگاه قدیمیان شب یلدا را شب مبارک نمی دانستند و آن را نحس می خواندند. چنین بود که تمام شب چراغ روشن می داشتند و شب زنده داری می کردند، آتش می افروختند تا در روشنایی چراغ و آتش اهرمن نتواند به خانه های آن ها راه یابد. گویی بدینگونه می خواسته اند تا اورمزد را و نور را و نیکی را در پیروزی بر اهرمن و تاریکی یاری رسانند؛ اما در بعد دیگر اهرمن نماد تاریکی و زشتی در این ستیز سرانجام شکست می خورد و میترای شکست ناپذیر با نور و گرمای خویش بر او پیروز می شود، مهر تولد می یابد و پس از آن، روز وروشنی است که فزونی می گیرد و روزها درازتر می شود.

مردم در پایان شب یلدا در انتظار طلوع خورشید که مظهر میتراست می مانند و چون خورشید طلوع می کند در حقیقت همان تجسم متیرای پیروزمند را می بینند که از جنگ با اهرمن برگشته است. مردم این خورشید را، خورشید تازه و نو می انگاشتند و از این جهت یلدا را شب میلاد و زایش مهر می دانستند؛ و همه ساله با آیین های خاصی آن را گرامی می داشتند و به همین گونه نخستین روز دیماه یا جدی را نیز جشن می گرفتند که با بیست یکم دسمبر برابر بوده است.

 جشن یلدا در یک جهت ریشه های دینی دارد. دینی برخاسته از طبیعت، و باهمین ریشه های طبیعی خود است که با زندگی طبیعی مردمان باستان پیوند می خورد. در جهت دیگر آن گونه که گفتیم یلدا زایشگر مهر است. آوردگاه اورمزد و نور در برابر اهرمن و ظلمت است که برای تسلط بر هستی در برابر هم می جنگند که شکست اهرمن و تولد مهر را در پی دارد. این دو نکته مفهوم یلدا را رقم می زند، اما تا جای که پژوهشگران باورمند اند در برگزاری جشن های یلدا در میان مردمان باستان  بیشتر بعد طبیعی آن مورد توجه بوده است تا بعد دینی آن. چون با پایان شب یلدا خورشیدی دیگری طلوع می کند که تازه و نو است. نکتۀ ظریفی در این پنداشت آریاییان قدیم وجود دارد که انسان را به یاد این گفته ها می اندازد که هر روز خورشید تازه یی طلوع می کند و در یک دریاچه نمی توان دو بار شنا کرد. چنین گفته هایی را دانش امروز بر کرسی نشانده است.

یعنی آن تعاملاتی که دیروز در خورشید سبب پخش نور و گرما می شد، گذشته است و امروز تعاملات تازه یی است که رخ می دهد، نور و گرمای امروز نتیجه تعاملات تازه یی در خورشید است، پس این خورشید تازه و نو است که نور و گرما پخش می کند. به همین گونه در دریایچه ی که دیروز شنا کرده ای آن مالیکول های آب رفته اند و مالیکول های تازه یی آمده اند و از این رو این دریاچه نیز همان دریاچۀ دیروزین نیست. در دوره های اسلامی دیگر کمتر از منظرگاه آیین مهر به جشن یلدا نگریسته شده است، بلکه بیشتر به گونۀ یک سنت بازمانده از نیاکان بهانه ی بوده برای گرد آمدن خانواده بر دَور یک سفرۀ خاص، قصه ها و شب زنده داریها. گاهی هم دیدار خانواده ها باهم در یک شب دراز زمستانی. پیدایی دوره های از گرما و سرما، اعتدال هوا، شب و روز و تاریکی از شماری آن پدیده های ملموسی اند که انسانهای آن روزگار را که در دوران مالداری و کشاورزی به سر می بردند، می توانسته است به اندیشه هایی وا دارد. برای آن که این پدیده ها در زندگی طبیعی آن ها تأثیرمستقیمی داشتند.

روز زمان کار بود، روشنایی از خورشید می آمد و خورشید سرچشمه ی نور و گرما بود و چنین بود خورشید را مظهر میترا می دانستند، آن را دوست می داشتند و می پنداشتند که این همه از سوی یزدان می آید و از کارهای ایزدی است؛ اما زمانی که خورشید غروب می کرد، شب می آمد با تاریکی و تشویش و سرما. این همه را از کردار اهرمن می دانستند و می پنداشتند که در پشت این همه پدیده های زشت اهرمن ایستاده است. در باور داشت های آنان دو نیرو وجود داشت نیروی ایزدی و نیروی اهرمنی که این دو نیرو بر سر تسلط بر هستی پیوسته در جنگ و ستیز بودند. این همان ثنویت است. یعنی دویی که جهان را آوردگاه  نیکی و زشتی می داند که یکی از سوی خدای نیکی و دیگری از سوی اهرمن می آید، پیوسته با هم می جنگنند و اما سرانجام  ایزد بر اهرمن، مهر یا میترا بر تاریکی و نیکی بر زشتی پیروز می شود.

آن  گونه که پیش از این گفته شد یلدا گره گاه یک چندین باورداشتی است. چون در این درازترین شب سال، اورمزد بر اهرمن، مهر بر تاریکی پیروز می شود و پس از آن روز که نشانه ی روشنایی و گرما است درازتر و شب که نشانۀ تاریکی و سرما ست کوتاه تر می شود. چنین است که نخستین روز جدی یا دیماه را روز تولد میترا خوانده اند و از آن به نام خرم روز یا خور روز و یا خورشید روز نیز یاد کرده اند.همان گونه که دیماه یا جدی را « خور ماه » نیز گفته اند، یعنی ماه خورشید. گاهی هم روز نخست جدی یا دیماه را « نوَد روز » نیز گفته اند و آن راجشن گرفته اند، برای آن که از این روز تا نوروز، نوَد روز فاصله است. در فرهنگ اوستایی سال از همین نخستین روز جدی یا دیماه آغاز می شد. برای آن که خورشید تازه یا خورشید نو در همین روز زاده می شود و این خورشید تازه سال تازه را با خود می آورد، بدینگونه مفهوم سال به گونه ای با مفاهم و باورداشتهای دینی پیوند می خورد. نکتۀ دیگری را که می توان گفت این است که بر بیناد فرهنگ اوستایی و آیین ثنویت سال در آن روزگاران، دو فصل داشته، فصل سرما و فصل گرما که آغاز سال از فصل سرما از اول دیماه بوده است.

بدینگونه مفهوم سال در فرهنگ اوستایی و آیین میترایی بار دینی پیدا می کند. یعنیی آغاز پیروزی اورمزد بر اهرمن و مهر بر تاریکی و ظلمت است. هرچند در پیوند به چگونگی برگذاری جشن و آیین یلدا، مدارکی فراوانی، آن گونه که در پیوند به جشن نوروز و مهرگان وجود دارد، در دست نیست؛ با این حال گفته می شود که ریشه های گرامیداشت شب یلدا از همان دوره های آیین میترایی در میان آریاییان وجود داشته است. این تجلیل از شب یلدا در تاریخ و فرهنگ آریاییان ریشه بسیار درازی دارد و باورها چنین است که چنین امری به همان دوره های میترایی می رسد و حتی گاهی نیز گفته شده است که از آن نیز آن سوتر می رود.

دانشمندان در این زمینه عمدتاٌ به دو منبع اشاره می کنند که در پیوند به چگونه گی آیین یلدا و جشن « دیگان » یا جشن نخستین روز دیماه چیزهایی و آن هم نه به تفصیل گفته شده است، نخست زین الاخبار گردیزی است و دو دیگر آثار الباقیۀ ابو ریجان البیرونی. از بیرونی نقل شده است که «
پادشاه از تخت شاهی به زیر می آمد و جامه سپید می پوشید و در بیابان بر فرشهای سپید می نشست و دَربان ها ویساولان و قراولان را، که هیبت ملک بدان هاست، به کنار می راند و در امور دنیا فارغ البال نظر می کرد وهر کس که نیازمند می شد، که با پادشاه سخن گوید، خواه که گدا باشد، یا دارا و شریف باشد یا وضیع  بدون هیچ حاجب و دَربانی به نزد پادشاه می رفت و بدون هیچ مانعی با او گفتگو می کرد. در این روز پادشاه با دهقانان و برزیگران مجالست می کرد و در یک سفره با ایشان غذا می خورد و می گفت: من امروز مانند یکی از شما هستم و من با شما برادر هستم  زیرا قوام دنیا به کارهایی است، که به دست شما می شود و قوام عمارت آن هم به پادشاه است. نه پادشاه را از رعیت گریزی است و نه رعیت را از پادشاه و چون حقیقت امر چنین شد، پس من که پادشاه هستم، با شما برزیگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود. »

در پیوند به این روایت آمده از بیرونی دیدگاه های همگونی وجود ندارد. شماری از پژوهشگران باور ندارند که چنین رسمی پیوسته در میان سلسله شاهان آریایی وجود داشته است؛ بلکه اندیشیده می شود که ممکن پادشاهی در زمان بیرونی یا زمان نزدیک به او چنین آیینی را بر پا کرده باشد. به هرحال دو نکته در روایت بیرونی بسیار مهم به نظر می آید.

نخست این که در جشن نخستین روز دیماه که در حقیقت همان جشن تولد مهر یا خورشید است، و آغاز سال بوده، شاهان چنان جشن نوروز بار عام می دادند، همه گان را بدون استثنا و به دُور از نگاه حاجبان و دَربانان می پذیرفتند، به سخنان آن ها گوش می داند، و به مشکلات شان رسیده گی می کردند. نکتۀ دیگر این که با مردم بر سر یک سفره نان می خوردند و این سفره سفره ی خاصی بوده است. بدینگونه پادشاهان پیوند خود و مردم را استوارتر می ساختند و رابطۀ خود را با مردم رابطۀ برادری می خواندند. از این نقطه نظر شب یلدا و روز دیماه نه تنها با خورشید و مهر پیوند استواری داشته؛ بلکه در زنده گی سیاسی مردمان باستان و کشور داری شاهان نیز از اهمیت بزرگی برخوردار بوده است.

میزان تجلیل از شب یلدا در میان اقوام گوناگون این حوزه ی بزرگ مدنی که هم اکنون به کشورهای گوناگونی تقسیم شده است، همیشه همسان نبوده است و حتا می توان گفت که شماری از اقوام هم  رغبتی چندانی به تجلیل از آن نداشته اند. هرچند تجلی این جشن را همچنان می توان با تفاوت هایی در میان مردمان کشورهای گوناگون این حوزه ی بزرگ مدنی دید؛ ولی ظاهراً دلبستگی به یلدا به آن پیمانه یی نیست که در جشن نوروز دیده می شود.

در افغانستان تا چند دهه پیش که این همه ارزشهای ملی و فرهنگی لگد مال چپاول روزگار نشده بود و این همه از خود بیگانگی فرهنگی در میان شهروندان ما ریشه ندَوانیده بود، از شب یلدا به گونه یی یاد آوری می شد. من به گونه ی دقیق نمی دانم که در شهرهای افغانستان به گونۀ اخص در میان کابلیان قدیم که بیشتر پا بند به چنین سنت های بودند، از شب یلدا چگونه تجلیل می شده است. نکتۀ دردناک تر این که در این ارتباط نوشته های گسترده و پژوهشی که به بیان چگونگی آیین یلدا در شهرها و دهکده های افغانستان پرداخته باشد من ندیده ام. همین اکنون ذهن من می دَوَد به آن شب های زمستان در دهکدۀ کوچک من. به یاد دارم که خانواده ها برای تجلیل از شب یلدا هندوانه یا تربوزهایی را در انبار گندم، یا در کاهدان و یا هم در جای مناسب دیگری نگهداری می کردند.غیر از این خوشه های انگور را در تاکها در خریطه های جا به جا می کردند و به گفته خودشان انگور خریطه می کردند و خریطه ها همین گونه تا شب های زمستان در درختان تاک آویزان می ماند و بعد در شب های زمستان و در شب یلدا از آن می خوردند.

مردم باور داشتند که خوردن تربوز در شب یلدا سبب می شود تا انسان در تابستان از شمار بیماری ها و به گونۀ خاص از بیماری مُحرقه درامان بماند. غیر از این بانوان با سرشته برای شب یلدا توت و چهار مغز و دیگر میوه های خشک نگهداری می کردند و در شب یلدا از آن می خوردند. در این شب مردمان تا نا وقت شب می نشستند و از هر دری سخن می گفتند. بدینگونه این شب را خانواده هایی بهتر می توانستند تجلیل کنند که شغل دهقانی داشتند و به گفتۀ خودشان تربوز و میوه های شان دهقانی می بود.

در چند دهه ی پسین به پندار من پرداختن به شب یلدا نسبت به هر زمان دیگری بیشتر کمرنگ شده است.
ظاهراً از یک جشن خانواده گی بیرون شده و تنها شماری از فرهنگیان عزیز در ولایاتی چون بلخ، هرات، کابل و شاید هم جاهای دیگری کوشیده اند تا جشن یلدا را بر پا دارند و بدینگونه یک بار دیگر حافظۀ تاریخی و فرهنگی خانواده ها را بیدار سازند. من فکر می کنیم که چنین تلاش های بیشتر روی این هدف استوار است تا جامعه چنین ارزشهای فرهنگی و بهانه های شاد زیستن و بهتر زیستن را از یاد نبرد و پیوند هایش با گذشته قطع نگردد. برای آن که قطع پیوندها با گذشته های فرهنگی و تارخی نتیجه یی جز بی هویتی به بار نمی آورد.

در دهه های پسین ما شاهد آن هستیم که تلاش های فراوای می شود تا تاریخ را جعل کند و بدینگونه حافظه ی فرهنگی و تاریخی مردم را از میان بردارند. در این سالها حتی جشن پر شکوه نوروز نیز اماج تیرهای زهرآگین مغرضان بوده است. از این نقطه نظر تلاش این شمار فرهنگیان عزیز بسیار ارزشمند است، با این همه در دوران که ابتذال و از خود بیگانگی فرهنگی بر زنده گی ما چنین سایه ی سنگینی انداخته است چندان آسان به نظر نمی آید که بتوان یک بار دیگر چنین آیینی را به گونۀ گسترده در میان خانواده ها رواج داد!

امروزه عوامل زیادی وجود دارد که چنین جشن های بازمانده از دوران باستان را در نظر مردم  کم رنگ می سازد، این در حالیست که شماری هم با اهداف مشخصی در تلاش آنند تا ریشه ی چنین سنت هایی را از زنده گی و باورداشت های مردم برکنند. افزون بر این در دهه ی پسین، افغانستان بسیاری از زیر ساخت های اقتصادی و اجتمای خود را از دست داده است که مصیبت بزرگی ست؛ اما مصیبت بزرگتر ویرانی و فروپاشی غمناک ارزشهای فرهنگی در کشور است. در این سال ها حافظه تاریخی و فرهنگی ما به همان پیمانه یی ویران شده است که شهرهای ما و زیر ساخت های اقتصادی ما.

این زیر ساخت روزی آبادان خواهد شد، شهرها قامت بلند خواهند کرد، شاهراه ها شهرهای ما را با هم پیوند خواهد زد؛ اما ارزشهای فرهنگی از دست رفته بر نخواهند گشت. دیگر ما تندیس بودا و منارچکری را نداریم. آنانی که به ویرانی و تاراج حافظه ی تاریخی مردم می پردازند در حقیقت در تلاش آنند تا هویت تاریخی و فرهنگی این سرزمین را از میان بردارند. این نکته ی دردناک را باید با مردم افغانستان پیوسته در میان گذاشت. این چند دهه است که ما در یلدای تاریخ به سر می بریم و اما هنوز از خورشید خبری نیست. شب یلدا همانگونه که گفتیم زایشگر خورشید است و امیدواریم تا یلدای سیاسی ما نیز آبستن خورشیدی باشد. با این همه یکی از مفاهیم یلدا همان امید بستن به خورشید است و ما نیز باید امید امید دیدار خورشید از دست ندهیم، به گفته ی شاعر: خود به پایان می رسد آخر شب یلدای من (ما)!

یلدا در شعر فارسی دری به گونه ای در تمام دوره ها بازتاب قابل توجهی داشته و شاعران با استفاده از بار معنایی، اسطوره ای و فرهنگی آن به مضمون آفرینی پرداخته اند. شاعران از چند زاویه ی گونه گون به یلدا نگاه می کنند. این چگونگی نگاه شاعران است که تصاویر گوناگون شعری را پدید می آورد. شب یلدا سیاه است و دراز به مانند زلف معشوق.

شب یلدا خورشید تازه یی در پی دارد باید آن به امید طلوع خورشید تحمل کرد و چنین است که شاعران روزهای دوری خود از معشوق را به یلدا همانند می کنند و امید دیدار معشوق همان طلوع خورشید است. یلدا درازترین شب است شاعران وصال معشوق را در این شب آرزو می کنند. شب یلدا شب ستیز و رویا رویی اورمزد و اهرمن است که باید به پیروزی اورمزد امید وار بود و امید را از دست نداد. در شعر معاصر کشور یلدا دیگر در دام زلف معشوقگان گرفتار نیست؛ از این دام رها شده و راه زده و به سرزمین های ناهموار سیاست رسیده است. در شعر معاصر نمونه های زیادی وجود دارد که حاکمیت نظام های خونین و استبدادی و سالهای تجاوز به یلدا تشبیه شده است. از این نقطه نظر یلدا در ادبیات معاصر مفهوم سیاسی یافته است که خود نیاز به پژوهش تازه یی دارد. در لغتنامه ی دهِخدا نمونه هایی در پییوند به چگونه گی کاربرد یلدا در شعر شاعران گذشته آمده است که با آوردن چند نمونه از آن به این نوشته پایان می دهیم:

چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشــــید براید از شب یلـــدا

قاآنی

ای لعــــل لبــت به دلنـــوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلـــف تو قـصه ییست ما را مشکل
همــچون شب یلـــدا به درازی مشهور

عبید زاکانی

قـــندیل فـــروزی به شــب قـــدر بـه مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا

ناصر خسرو

چون حلقه ربایند به نیزه،تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلــدا

عنصری

چشم جان را سرمه اش اعمی کند
روز روشــــن را شـب یلـــدا کند

اقبال

همه شب های غم آبستن روز طرب است
یوســـف روز بـه چـــاه شــب یلـــدا بینند

خاقانی

باد آسایش گیــتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

سعدی

هنوز باهمه دردم امید درمان است
که آخـــری بود آخــر شبان یلدا را

سعدی

نظــر به روی تو هر بامداد نوروز است
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست

سعدی

از افق سرمی کشد خورشید خون آلود صبح
خود به پایان می رسد آخــر شب یلـــدای من

کمال

تا در سر زلفش نکـنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان گفت

خواجوی کرمانی

نگاهی به آئین‌های نوروزی در گذر تاریخ

  • ۸:۸ ب.ظ

نگاهی به آئین‌های نوروزی در گذر تاریخ

معبد مهر ورجوي

چهارشنبه ‌سوری‌


نیاكان‌ ما در شب‌ عید آتش‌ می‌افروختند و به‌ شادی‌ گرد آن‌ نیایش‌ می‌كردند. گویند كه‌ پس‌ از اسلام‌ در ایران‌ رسم‌ بر این‌ شد كه‌ در آخرین‌ چهارشنبه‌ سال، پس‌ از غروب‌ آفتاب‌ با چوب‌ و كنده‌ و خار در فضای‌ باز آتش‌ افروزند و جشن‌ گیرند؛ و هنوز پس‌ از قرن‌ها، هر سال‌ مردم‌ با افروختن‌ آتش‌ و پریدن‌ از روی‌ آن‌ و خواندن‌ سرود و صرف‌ نقل‌ و آجیل‌ و آش‌ رشته‌ مخصوص‌ تا آخرین‌ ساعات‌ شب‌ به‌ شادمانی‌ سرگرم‌ می‌‌شوند.
آتش‌ از زمان‌های‌ دور مورد توجه‌ بوده‌ است. در قدیم‌ آتشكده‌های‌ بزرگی‌ در ایران‌ ساخته‌ بودند تا آتش‌ - این‌ عنصر مقدسشان‌ - را همیشه‌ روشن‌ و برپا نگاه‌ دارند. به خوبی‌ پیداست‌ در زمانی‌ كه‌ نیروی‌ اصلی‌ در تولید نور، آتش‌ بوده، روشن‌ نگاه‌ داشتن‌ آتش‌ و در نتیجه‌ رهایی‌ از سیاهی‌ و تیرگی‌ و بهره‌مندی‌ از نور و روشنایی‌ چه‌ اهمیتی‌ داشته‌ است. افزون‌ بر این‌ از روشنایی‌ آتش‌ در كار خبر رسانی‌ نیز استفاده‌ می‌‌شده‌ است. بر فراز برج‌ها و بلندی‌ها آتش‌ می‌افروختند و به‌ یكدیگر پیام‌ می‌رسانیدند. به جز بهره‌مندی‌ از نور آتش‌ و جنبه‌ پیام‌ رسانی، آتش‌ به‌ سبب‌ گرما و تولید حرارت‌ در خانه‌ و نیز استفاده‌ در پخت‌ و پز، كاربرد مفیدی‌ داشته‌ كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ مقدس‌ به‌ شمار می‌‌آمده؛ همچنین‌ آتش‌ به‌ لحاظ‌ پاك‌ كنندگی‌ و به‌ عنوان‌ نابود كننده‌ آلودگی‌ها مورد توجه‌ بوده است. بنابراین، آتش‌ به‌ لحاظ‌ نور، گرما، خبر رسانی، پاك‌ كنندگی‌ و به‌ عنوان‌ یكی‌ از عناصر چهارگانه‌ مقدس‌ پیشینیان‌ - آب، خاك، باد، آتش‌ - در فرهنگ‌ ایرانیان‌ قدیم‌ اهمیتی‌ ویژه‌ داشته‌ است. اكنون‌ نیز همچنان‌ به‌ صورت‌ نمادین‌ در جشن‌ چهارشنبه ‌سوری‌ افروخته‌ می‌‌شود و مردم‌ گرد آن‌ به‌ شادی‌ سرگرم‌ می‌‌گردند. اما واژه‌ سوری‌ یا سوریك‌ به‌ معنی‌ گل‌ سرخ‌ و گل‌ سوری‌ است‌ و شاید به‌ همین‌ سبب‌ است‌ كه‌ در چهارشنبه ‌سوری‌ خوانده‌ می‌‌شود: .سرخی‌ تو از من... چهارشنبه‌ روز سرخ، روز گل‌ سرخ، روز افروختن‌ آتش‌ و شادمانی‌ مردم‌، و ستایش‌ خداوند برای‌ بهره‌مندی‌ از این‌ نعمت‌ است.

آبریزان‌ یا آب‌ پاشان‌


گویند جشن‌ آبریزان‌ نخست‌ از آیین‌های‌ ماه‌ تیر بوده‌ است‌ كه‌ بعدها به‌ مراسم‌ عید نوروز اضافه‌ شده؛ و سالیان‌ دراز پیش‌ از این، هفت‌ سال‌ قحطی‌ پدید آمد. مردمِ به‌ جان‌ آمده‌ از خشكسالی‌ برای‌ نیایش‌ و نماز و درخواست‌ باران‌ به‌ بیابان‌ رفتند و دست‌ به‌ دعا بردند و چون‌ از ابر رحمت‌ پروردگار باران‌ بارید، در دل‌ها شادی‌ پدید آمد و مردم‌ به‌ شادمانی‌ پرداختند و به‌ شكرانه‌ این‌ نعمت، پس‌ از آن‌ هر سال‌ بر روی‌ یكدیگر آب‌ و گلاب‌ پاشیدند. كم‌ كم‌ این‌ رسم‌ به‌ صورت‌ آب‌ پاشی‌ در خانه‌ و كوچه‌ و شستشوی‌ خارج‌ از برنامه‌ معمول‌ شد؛ و اكنون‌ نیز چنین‌ رسم‌ است‌ كه‌ پیش‌ از فرا رسیدن‌ نوروز تا آنجا كه‌ ممكن‌ است‌ خانه‌ را شستشو دهند، بدن‌ به‌ آب‌ بشویند و بر یكدیگر گلاب‌ بپاشند. در شب‌ نوروز برای‌ پاكی‌ از گناه‌، تن‌ خود بشویند و آب‌ بپاشند تا سال‌ نو با فراوانی‌ آب، رونق‌ كشاورزی‌ و بهبود وضع‌ معیشت‌ آغاز شود.

جشن‌ نوروز

زن‌ شرقی، زن‌ ایرانی‌ ام، هویت‌ فرهنگی‌ بالنده‌ دارم. قرنهاست‌ مشتاقانه‌ راهی‌ دراز، پرنشیب ‌و فراز، پیموده‌ام. كوله ‌باری‌ سرشار از گوهرهای‌ فرهنگیِ دلپذیر و خواستنی‌ دارم. باز هم‌ در نوروز كوله‌ بار خویش‌ می‌گشایم. پر توانم، پر تلاش؛ همه‌ ذرات‌ وجودم‌ شوق‌ است. باز هم‌ برآنم‌ تا آیینی‌ كهن‌ از نو برپا كنم. چون‌ طبیعت‌ حیاتی‌ دوباره، تولدی‌ دیگر دارم. خستگی‌ ره، غبار از تن‌ می‌زدایم؛ شادمانم. روی‌ به‌ گلاب؛ و خانه‌ و هر آنچه‌ باشد به‌ آب‌ زلال‌ می‌شویم. چشم‌ دل‌ بر نعمت‌های‌ الهی‌ می‌گشایم. چون‌ گیاه‌ سر از خاك‌ بر می‌دارم. نماز می‌‌گزارم. سالهاست‌ در نوروز هر آنچه‌ هست‌ می‌‌شویم. جامه ‌ای‌ ساده‌ می‌دوزم. خوراكی‌ مطبوع‌ می‌پزم. غبار می‌‌زدایم، خانه‌ می‌آرایم. سفره‌ می‌چینم، سبزه‌ می‌‌رویانم. دستانم‌ از زر خالی‌ است‌ اما از مهر و صفا سرشار است‌ و سالهاست‌ با همین‌ دست‌ها، آیین‌ دوره‌ باستان‌ نگه‌ داشته‌ام.
سفره‌ هفت‌ سین‌ را می‌‌گسترانم. ماهی‌ سرخ‌ كوچكی‌ در تنگ‌ آب‌ رها می‌كنم. نارنجی‌ خوش ‌رنگ‌ و بو در كاسه‌ آب‌ می‌اندازم‌ تا در لحظه‌ تحویل‌ سال‌ به‌ چرخش‌ آن‌ بنگرم‌ و زیر لب‌ زمزمه‌ كنم: دور گردون‌ گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائماً یكسان‌ نباشد حال دوران غم‌ مخور... سیب‌ سرخی‌ كه‌ نشان‌ از مهر و محبت‌ دارد در برابر آیینه‌ می‌نهم‌ تا مهرمان‌ افزونتر شود؛ و هفت‌ گونه‌ گیاه‌ و خوردنی‌ دستچین‌ شده‌ در سفره‌ می‌‌چینم‌ تا رونق‌ و بركت‌ سفره‌مان‌ افزون‌ شود.

با سبزه‌ نورسته، سنبل‌ سپید، گل‌ سرخ، شكوفایی‌ بهاران‌ را بر سفره‌ میهمان‌ می‌كنم. نقل‌ و نبات‌ می‌‌گذارم. شمع‌ و چراغ‌ می‌‌افروزم‌ تا كامی‌ شیرین‌ و دیده‌ای‌ روشن‌ شود. در برابر آیینه، رو به‌ قبله‌ آمال، كتاب‌ آسمانی‌ می‌گشایم‌ و با رویی‌ خوش‌ و دلی‌ پر مهر، عزیزان‌ را پذیرا می‌‌شوم. تنهایان‌ و بی‌ كسان‌ را میهمان‌ می‌كنم. و در آغاز سال‌ نو با درود به‌ روان‌ پاكان‌ و نیكان، با سلامی ‌به‌ زحمتكشان‌ و پرهیزكاران، همدل‌ و همنوا با همگان، آفریدگار بخشنده‌ را سپاس‌ می‌‌گویم‌ و طلب‌ خیر و بركت، رونق‌ و بهبودی‌ بیشتر برای‌ نیك‌اندیشان‌ می‌‌كنم.
زن‌ ایرانی‌ام. قرنهاست‌ هویت‌ بالنده‌ فرهنگی‌‌ام‌ را پاس‌ می‌‌دارم؛ و امسال‌ نیز، دیگر بار نوروز - این‌ خجسته‌ آیین‌ ملی‌ و مذهبی‌ خویش‌ - را شادمانه‌ برگزار می‌كنم‌ و با تمامی‌زنانِ زن‌ و مردانِ مرد در لحظه‌ پرشكوه‌ تحویل‌ سال‌ نو، خدای‌ را سپاس‌ می‌‌گویم.

پایان‌ انتظار نزدیك‌ است. آخرین‌ لحظه‌ها را مشتاقانه‌ می‌‌گذرانیم. دلهامان‌ پرشور و گاه‌ درگیر تشویشی‌ گنگ‌ است. همه‌ ذرات‌ وجود سرشار از انتظار است. سالی‌ می‌گذرد و سالی‌ نو پیش‌ روست. چشم‌ به‌ راه‌ میهمانی‌ عزیز و كهنسالیم‌ تا از ره‌ برسد. لحظه‌ شورانگیز تحولی‌ تازه‌ و لحظه‌ تكرار آفرینش‌ است. طبیعت‌ و انسان‌ را حیات‌ و تولدی‌ دیگر است.
قلب‌ها پرشور می‌‌تپند. نفس‌ها در فضای‌ بهاری، عطرآگین‌ می‌‌شوند؛ و چشم‌ها مشتاقانه‌ به‌ آب‌ و آیینه، شمع‌ و چراغ، خیره‌ می‌گردند. دست‌ها پرامید كتاب‌ آسمانی‌ می‌‌گشایند و لب‌ها آرام‌ زمزمه‌ می‌كنند: .یا مقلب القلوب....

در شكوه‌ لحظه‌ فرا رسیدن‌ نوروز دم‌ غنیمت‌ شماریم. مقدم‌ این‌ میهمان‌ عزیز را مبارك‌ خوانیم‌ كه‌ تا چشم‌ بر هم‌ زنیم‌ خواهد رفت. از آیینه‌ دل‌ غبار یك ‌ساله‌ بزداییم، سفره‌ای‌ هر چند ساده‌ و كوچك‌ اما پر امید بگسترانیم؛ سفره‌ای‌ به‌ سبزی‌ گندم‌های‌ تازه‌ رسته، به‌ سپیدی‌ روی‌ زحمتكشان‌ و پاكان، و به‌ سرخی‌ آتش‌ در هر زمان. به‌ مهر و بخشایش‌ به‌ یكدیگر بنگریم‌ كه‌ امروز، روزی‌ نو، و نوروز است. در هر گذر گل‌ گذاریم‌ و آب‌ ریزیم، بر سر و روی‌ گلاب‌ بیفشانیم، شمع‌ و چراغ‌ بیفروزیم‌ و به‌ نورش‌ تیرگی‌ از دل‌ برهانیم. به‌ روشنای‌ آب‌ و آیینه‌ بنگریم، به‌ ارواح‌ پاك‌ نیكان‌ و عزیزان‌ درود فرستیم‌ و بر پرهیزكاران‌ سلام‌ كنیم. سر بر سجده‌ نهیم‌ و به‌ امید سالی‌ پرخیر و بركت، روزی‌دهنده‌ جهانیان‌ را نیایش‌ گوییم؛ و با سرور و شادمانی‌ این‌ سنت‌ خجسته‌ و رسم‌ نیك‌ فرهنگی‌ را پاس‌ داریم.
قرنهاست‌ كه‌ این‌ آیین‌ ملی‌ - مذهبی‌ با همه‌ فراز و نشیب‌های‌ تند و دشوار در راه‌ دراز تاریخ‌ كه‌ فراروی‌ این‌ ملت‌ بوده، برگزار گردیده‌ است. ما نیز در روزگاری‌ كه‌ ملت‌ها به‌ آیین‌های‌ كهن‌ خود می‌بالند و آنها را به‌ نمایش‌ می‌گذارند، این‌ پدیده‌ دلپذیر و آیین‌ باستانی‌ و این‌ رسم‌ دیرینه‌ خویش‌ را هرچه‌ پرشكوه‌ تر برگزار نماییم‌ و دمی‌بیندیشیم؛ به‌ گذشته‌ها، به‌ آنچه‌ بوده‌ایم‌ و آنچه‌ هستیم‌ و باید باشیم. چون‌ كبوتری‌ سبكبال‌ بر فراز جاده‌ پر فراز و نشیب‌ زمان‌ به‌ پرواز درآییم‌ تا به‌ گذشته‌ها و به‌ آن‌ نقطه ‌ای‌ رسیم‌ كه‌ نخستین‌ بار جشن‌ نوروز بنیاد نهاده‌ شد. برگ ‌برگ‌ كهنه‌ كتاب‌ تاریخ‌ را نگاهی‌ گذرا اندازیم‌ تا بیشتر دریابیم‌ كه‌ نوروز - این‌ واژه‌ پرشور- چه‌ پیشینه‌ و معنا و مفهومی‌دارند و چگونه‌ است‌ كه‌ هر سال‌ غم‌ از دل‌ها می‌زدایند. جشن‌ نوروز چه‌ پدیده‌ شگرف‌ فرهنگی‌ است‌ كه‌ این‌ چنین‌ در دل‌ها ولوله‌ و غوغا برپا می‌‌كند؟ آیین‌های‌ جنبی‌ نوروز چون‌ چهارشنبه ‌سوری، آبریزان، میر نوروزی‌ و سیزده‌ بدر چگونه‌‌اند؛ سفره‌ هفت ‌سین‌ چه‌ معنا و پیشینه ‌ای‌ دارد؟ و خلاصه‌ چگونه‌ است‌ كه‌ نوروز قرن‌ها دوام‌ یافته‌ و باز هم‌ در آغاز هر بهار، هر ایرانی‌ با هر اندیشه ‌ای، پرشور و پر امید فرا رسیدن‌ نوروز را شادمانه‌ جشن‌ می‌‌گیرد و به‌ دعا و نیایش‌ می‌‌پردازد.
در این‌ سال‌ نو، دل‌هامان‌ شاد، كشتزارهامان‌ سبز، رودهامان‌ پرآب، باغ‌هامان‌ پربار و شهرهامان‌ امن‌ و آباد؛ بخت‌ و رویمان‌ سپید، و دین‌ و ایمانمان‌ استوارتر باد.

نوروز در لغت واصطلاح

واژه‌ «جشن» همان‌ یَسن/ یسنه‌ اوستایی‌ است‌ كه‌ در زبان‌ پهلوی‌ یزشن‌ گفته‌ می‌شد و در اصل‌ به‌ معنی‌ ستایش‌ و نیایش‌ شادمانه‌ است. «نوروز» یا نوگ ‌روچ/ نوك‌ روز در پهلوی‌ به‌ معنی‌ نخستین‌ روز- روز هرمزد - از ماه‌ فروردین‌ است. ایرانیان‌ در قدیم‌ برای‌ هر روز از ماه‌ نامی‌گذاشته‌ بودند و روز اول‌ بهار یا فروردین، هرمزد نام‌ داشت. در این‌ روز جشنی‌ بزرگ‌ برپا می‌‌كردند و به‌ شادی‌ و نیایش‌ آفریدگار می‌‌پرداختند. از چند روز مانده‌ به‌ نوروز مراسم‌ و آیین‌های‌ ویژه‌ آغاز می‌‌شد كه‌ تا چند روز پس‌ از آن نیز ادامه‌ داشت. در روزهای‌ اول‌ دوره‌ نوروزی، مراسم‌ به‌ طور همگانی‌ برگزار می‌‌شد كه‌ به‌ آن‌ «نوروز عامه» می‌گفتند و از روز ششم‌ به‌ بعد بزرگان‌ و خواص‌ آن‌ را نزد خود ادامه‌ می‌‌دادند كه‌ به‌ آن‌ «نوروز خاصه» گفته‌ می‌شد، اما در هر حال‌ شادی‌ و نیایش‌ ویژگی‌ بارز جشن‌ نوروز بود.
نیاكان‌ ما بر این‌ باور بودند كه‌ آفریدگار بزرگ، جهان‌ را در شش‌ «گاه» یا «گاهنبار» [مرحله] آفرید كه‌ در آخرین‌ گاهنبار انسان‌ آفریده‌ شد و از این‌ رو روز تولد نخستین‌ انسان‌ را - كه‌ آن‌ را روز نخست‌ بهار می‌دانستند - شایسته‌ شكرگزاری‌ و شادمانی‌ می‌‌پنداشتند و چون‌ معتقد بودند كه‌ فـَروَهَرهای‌ نیكان‌ و پاكان‌ یا همان‌ قوای‌ باطنی‌ و ارواح‌ مؤمنان‌ در دوره‌ نوروزی‌ از جهان‌ مینوی‌ به‌ گیتی‌ بازمی‌گردند تا از خویشان‌ و عزیزان‌ دیدار كنند و تقاضای‌ خیرات‌ و صدقه‌ دارند، سفره‌ها می‌گسترانیدند و خیرات‌ می‌دادند و شادمانه‌ دعا می‌خواندند تا پروردگار را شكر و فروهرها را شاد نمایند؛ و به‌ همین‌ سبب‌ ماه‌ فروردین‌ را ماه‌ فرود فروهرها یا فروردیگان‌ و یا عید فَروشی‌ها یا اموات‌ هم‌ می‌گفتند.

بنیان‌ جشن‌ نوروز
نوروز جنبه‌ مذهبی‌ و روحانی‌ دارد و نیایش‌ و ستایش‌ شادمانه‌ همگانی‌ را همراه‌ می‌‌آورد. در اسطوره‌ها
و افسانه‌‌ها و كتاب‌های‌ پیشینیان‌ بنیان‌ نوروز را به‌ پادشاه‌ اسطوره‌ای‌ و افسانه ‌ای، جم‌شید ...

بنیان‌ جشن‌ نوروز
نوروز جنبه‌ مذهبی‌ و روحانی‌ دارد و نیایش‌ و ستایش‌ شادمانه‌ همگانی‌ را همراه‌ می‌‌آورد. در اسطوره‌ها
و افسانه‌‌ها و كتاب‌های‌ پیشینیان‌ بنیان‌ نوروز را به‌ پادشاه‌ اسطوره‌ای‌ و افسانه ‌ای، جم‌شید (جمشید)، نسبت‌ داده‌اند. فردوسی‌ در حماسه‌ بزرگ‌ «شاهنامه» نوروز را به‌ جمشید نسبت‌ می‌دهد؛ آن‌ هنگام‌ كه‌ او بر تخت‌ شاهی‌ نشست‌ و تاج‌ مرصع‌ بر سر نهاد، پرتو خورشید بر آن‌ دمید و همگان‌ آن‌ روز را روزی‌ نو و نوروز نامیدند و جشن‌ و سرور برپا كردند.

 

به‌ جمشید بر گوهر افشاندند

مر آن‌ روز را روز نو خواندند

سر سال‌ نو هرمز فرودین‌

برآسوده‌ از رنج‌ تن‌ دل‌ ز كین‌

بزرگان‌ به‌ شادی‌ بیاراستندمی‌‌و جام‌ و رامشگران‌ خواستند

چنین‌ روز فرخ‌ از آن‌ روزگار

بمانده‌ از آن‌ خسروان‌ یادگار

 

و گویند چون‌ پرتو خورشید بر آن‌ تاج‌ پرگوهر دمید، جم‌ كه‌ از آن‌ پیشتر «یم» یا «یمه» نیز گفته‌ می‌‌شد دارای‌ شعاع‌ خورشید گردید و از این‌ رو جم‌شید نامیده‌ شد. روایت‌ها و افسانه‌هایی‌ دیگر نیز در مورد نوروز وجود دارد كه‌ به‌ طور قاطع‌ بر آن‌ نمی‌‌توان‌ تأكید كرد. از جمله‌ آنكه‌ گفته‌اند: روزی‌ حضرت‌ سلیمان‌ انگشتر گمشده‌ خویش‌ را پیدا كرد. مردمان‌ شاد شدند و آن‌ روز را روز نو و نوروز خواندند؛ و نیز گفته ‌اند كه‌ حضرت‌ صادق (ع) نوروز را روزی‌ فرخنده‌ برای‌ طلب‌ حاجت‌ها دانسته‌اند، و نیز نظری‌ است‌ بر این كه‌ روز غدیر خم‌ مصادف‌ با اول‌ فروردین‌ بوده‌ و از همین‌ رو نوروز گفته‌ شده‌ و جشن‌ برپا كرده‌اند. البته‌ این‌ مورد به‌ لحاظ‌ تقویمی‌مطابقت‌ داده‌ نشده‌ است.
ایران‌ شناس‌ معروف‌ دانماركی، كریستن ‌سن‌ و برخی‌ دیگر از محققان‌ ایرانی‌ گفته‌ اند كه‌ جشن‌ نوروز ایرانی‌ متأثر از برخی‌ جشن‌های‌ كهن‌ ملل‌ قدیمتر است‌ و از جمله، آثاری‌ از زگموگ، جشن‌ بابلیان‌ - كه‌ خود متأثر از سومریان‌ نیز بوده‌ - در نوروز ایرانی‌ مشاهده‌ شده‌ است. اما به خوبی‌ پیداست‌ نوروز ایرانی‌ تجلی‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ است‌ و دست‌كم‌ قرنهاست‌ كه‌ با آیین‌ و رسم‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ برگزار می‌شود.


میر نوروز - عمونوروز


سخن‌ در پرده‌ می‌گویم‌ چو گل‌ از غنچه‌ بیرون‌ آی‌

كه‌ بیش‌ از پنج‌ روزی‌ نیست‌ حكم‌ میر نوروزی‌


در قدیم‌ كه‌ سرگرمی‌ها و امكانات‌ شادی ‌بخش‌ اندك‌ و محدود بود، در دوره‌ نوروزی، فردی‌ كه‌ به‌ او میر نوروز می‌‌گفتند جامه‌ای‌ رنگین‌ بر تن‌ می‌كرد، سوار چهارپایی‌ می‌‌شد، كیسه‌ و كوله ‌ای‌ برمی‌‌گرفت‌ و در كوچه‌ و بازار به‌ راه‌ می‌‌افتاد. با صدای‌ رسا سخنان‌ خنده‌ آور و شادی ‌آفرین‌ می‌‌گفت‌ و موجب‌ سرگرمی‌مردم‌ می‌‌شد. در هر خانه‌ ای‌ دمی‌می‌‌ایستاد و چیزی‌ دریافت‌ می‌‌كرد و هر آنچه‌ بود - نقل‌ و آجیل‌ و شیرینی‌ و... - در كیسه‌ خود می‌ریخت. می‌‌گفت‌ و می‌خندید و می‌خندانید و دل‌ها را شاد می‌‌كرد.
شاید پدیده‌ عمونوروز كه‌ به ویژه‌ در چند دهه‌ پیش‌ در ایران‌ معمول‌ بود شكلی‌ دیگر از همان‌ میر نوروز بوده‌ باشد. عمونوروز نیز با كلاه‌ و جامه ‌ای‌ رنگین‌ و دایره‌ای‌ زنگی‌ اما با رویی‌ سیاه ‌شده‌ از زغال‌ یا رنگ‌ در كوچه‌ و خیابان‌ به‌ راه‌ می‌‌افتاد و اشعار كوتاه‌ خنده‌آور می‌خواند و سعی‌ می‌‌كرد تا دل‌ مردم‌ شاد كند و خود نیز چیزی‌ بستاند و شاد شود. در حال‌ حاضر این‌ رسم‌ تا حد زیادی‌ منسوخ‌ شده‌ و كمتر مورد توجه‌ قرار دارد. اما نواختن‌ ساز و دهل‌ در آغاز نوروز در كوچه‌ها و محله‌های‌ قدیمی‌هنوز هرچند كم،‌ اما متداول‌ است.

 

سیزده ‌به ‌در


وقت‌ آن‌ است‌ كه‌ مردم‌ ره‌ صحراگیرند

خاصه‌ اكنون‌ كه‌ بهار آمد و فروردین‌ است‌. (حافظ‌)

در سیزدهمین‌ روز فروردین‌ كه‌ پایان‌ دوره‌ نوروزی‌ تلقی‌ می‌شود، مردم‌ در دشت‌ و بیابان‌ و در فضای‌ سبز بهاری‌ گرد می‌آیند و به‌ شادی‌ می‌‌پردازند. در این‌ روز پایانی‌ نیز چون‌ روزهای‌ دیگر عید، خوراكی‌ ویژه‌ همچون‌ آش‌ رشته‌ و دیگر خوراك‌های‌ سبزی‌دار می‌‌پزند. گندم‌هایی‌ را كه‌ برای‌ سفره‌ هفت‌ سین‌ رویانیده‌اند با خود به‌ صحرا می‌برند و با انداختن‌ آن‌ در جوی‌ و رود - و به‌ هر حال‌ بیرون‌ از خانه‌ - نحسی‌ سیزده‌ را كه‌ یا به‌ آن‌ معتقدند و یا بنا به‌ رسم‌ كهن، آن‌ را خوش ‌یمن‌ تلقی‌ نمی‌كنند از خود و خانواده‌ دور می‌سازند. بسیاری‌ از مردم‌ به‌ نحسی‌ عدد سیزده‌ نه ‌تنها اعتقادی‌ ندارند بلكه‌ در اساس، تأثیر عددی‌ خاص‌ را در سرنوشت‌ خود مؤثر نمی‌دانند، اما این‌ باور كه‌ در قدیم‌ عدد سیزده‌ را خوش ‌یمن‌ تلقی‌ نمی‌‌كرده‌اند شاید به‌ این‌ دلیل‌ باشد كه‌ در طالع ‌نمای‌ نجومی، قدما معتقد بودند كه‌ آسمان‌ دوازده‌ برج‌ دارد و هر تولدی‌ كه‌ صورت‌ می‌‌گیرد دارای‌ ستاره‌ای‌ در یكی‌ از دوازده‌ برج‌ است‌ و بنابر این كه‌ كدام‌ ستاره‌ در كدام‌ برج‌ قرار گرفته، طالع‌ و خوی‌ فرد متولد شده‌ شكل‌ می‌‌گیرد و خارج‌ از دوازده‌ برج‌ - كه‌ عدد سیزده‌ است - نابجا و نحس‌ به‌ شمار می‌‌آمده‌ است. در هر حال‌ اكنون‌ دیگر نحسی‌ عدد سیزده‌ مورد پذیرش‌ همگان‌ قرار ندارد و بیشتر جنبه‌ خرافی‌ دارد.


هفت ‌سین‌


با فرا رسیدن‌ سال‌ نو، سفره‌ مبارك‌ هفت ‌سین‌ را می‌‌گسترانیم؛ سفره‌ای‌ از هفت‌ گونه‌ گیاه‌ و دانه‌ و خوردنی‌ دلپذیر. آب‌ و آیینه، شمع‌ و چراغ، نقل‌ و نبات‌ و گل‌ و سبزه‌ در آن‌ می‌‌نهیم؛ كتاب‌ آسمانی‌ خود را می‌گشاییم‌ و در لحظه‌ حلول‌ سال‌ نو در برابر سفره‌ای‌ از بركت‌ الهی‌ و به‌ امید رونق‌ و بهبود و معیشتی‌ بهتر دست‌ به‌ دعا برمی‌داریم.
اما به راستی‌ چرا توجه‌ ویژه‌ به‌ «هفت ‌سین» است؟ ویژگی‌ عدد هفت‌ نسبت‌ به‌ سایر عددها چیست؟ حرف‌ سین‌ یا شین‌ یا هر حرفی‌ دیگر چه‌ مزیتی‌ بر حروف‌ دیگر دارد؟ آیا اعدادها و حروف‌ها می‌‌توانند در سرنوشت‌ انسان‌ مؤثر واقع‌ شوند؟ چرا در سفره‌ هفت‌ سین‌ نوروز سیب‌ و سركه، سماق‌ و سمنو، سبزی‌ و سبزه‌ و سنبل‌ می‌گذاریم؟
برخی‌ از محققان‌ معتقدند كه‌ پیش‌ از اسلام، در این‌ سفره‌ هفت‌ «شین» می‌‌گذاشته ‌اند، همچون‌ شمع‌ و شیرینی‌ و شیر، شربت‌ و شهد و شراب‌ و شاهدانه؛ و یا هفت‌ گیاه‌ چیده‌شده‌ سودمند به‌ صورت‌ هفت‌چین؛ و یا هفت‌ سینی‌ از خوردنی‌های‌ مطلوب. اما قرن‌هاست‌ كه‌ در سفره‌ عید هر ایرانی‌ هفت‌ گونه‌ خوردنی‌ و سبزه‌ كه‌ حرف‌ نخست‌ آن‌ سین‌ است‌ چیده‌ می‌‌شود و آن ‌چنان‌ كه‌ پیداست‌ سخن‌ بر سر حرف‌ سین‌ یا چین‌ یا شین‌ نیست، بلكه‌ محتوای‌ سینی‌ها یا ظروفی‌ كه‌ خوردنی‌ در آن‌ می‌‌نهند اهمیت‌ دارد و محتوای‌ ظرف‌ها نمادهایی‌ هستند در سفره‌ هفت‌ سین.
در هر حال‌ بیشتر توجه‌ به‌ عدد هفت‌ بوده‌ كه‌ خوش ‌یمن‌ و مبارك‌ و حتی‌ مقدس‌ تلقی‌ شده‌ است.

چرا «هفت» در سفره‌ هفت ‌سین‌

عدد هفت‌ كه‌ جمع‌ سه‌ و چهار است، نزد ریاضیدانان‌ به‌ سبب‌ شكل‌ هندسی‌ مثلث‌ و مربع‌ كه‌ اشكال‌ همگن‌ و كامل‌ به‌ شمار می‌آیند نمایانگر كمال‌ و به‌ شكلی‌ نمادین، به‌ مفهوم‌ كثرت‌ و تكامل‌ است. هنگامی‌كه‌ از عدد هفت، یا هفت‌ هزار و... سخن‌ گفته‌ می‌‌شود معنای‌ زیاد بودن‌ مد نظر است. در میان‌ اقوام‌ هند و اروپایی‌ و همچنین‌ هند و ایرانی‌ این‌ عدد خوش‌ یمن‌ و مبارك‌ تلقی‌ شده‌ و در اساس، نقش‌ این‌ عدد در فرهنگ‌ ملت‌ها نقشی‌ مثبت‌ است.
واقعیت‌های‌ طبیعی، مشاهده‌ها و تجربه‌های‌ مردم‌ در گذر زمان، نقش‌ ادیان‌ الهی‌ و باورهای‌ دینی‌ مردم‌ در توجه‌ ویژه‌ به‌ عدد هفت‌ بسیار اساسی‌ است‌ و از همین‌ روست‌ كه‌ قرن‌هاست‌ در آیین‌ها و رسم‌های‌ ایرانی‌ نیز این‌ عدد جایگاهی‌ ویژه‌ دارد. در چیدن‌ و آراستن‌ سفره‌ هفت‌سین‌ نیز نقش‌ این‌ عدد به خوبی‌ آشكار است.
نگاهی‌ گذرا به‌ واقعیت‌های‌ طبیعی، كتب‌ الهی، باورهای‌ مردم، هنر معماری، موسیقی، خط‌ و نیز ادبیات‌ ملل‌ نشان‌ می‌‌دهد كه‌ عدد هفت‌ تا چه‌ حد مورد توجه‌ ویژه‌ قرار دارد. در قرآن‌ كریم‌ و نیز نزد مسلمانان‌ ایرانی‌ عدد هفت‌ جدای‌ از سایر عددها مورد توجه‌ قرار دارد. در برخی‌ از آیه‌ها و سوره‌های‌ قرآن‌ از عدد هفت‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌ و نیز قرآن‌ را مشتمل‌ بر هفت‌ موضوع‌ دانسته‌اند. مناسك‌ حج‌ هفت‌ مرحله‌ دارد و نخستین‌ قاریان‌ نیز هفت‌ نفر بوده‌اند. در كتاب‌های‌ آسمانی‌ انجیل‌ و تورات، بارها و بارها این‌ عدد با تأكید تكرار شده‌ است. همچنین‌ نزد زرتشتیان‌ هفت‌ امشاسپند گرامی‌بوده‌ و در آیین‌ مهر هفت‌ اختر معتبر بوده‌ است. پیشینیان‌ ما نیز زمین‌ و آسمان‌ را دارای‌ هفت‌ طبقه‌ دانسته‌اند و به‌ زمین‌ هفت ‌اقلیم‌ می‌‌گفته‌اند كه‌ دارای‌ هفت‌ دریا بوده‌ است.
خلق‌ جهان‌ را در شش‌ مرحله‌ یا گاهنبار گفته‌ اند و در روز هفتم‌ كه‌ پایان‌ خلق‌ جهان‌ است‌ به‌ نیایش‌ و جشن‌ و سرور می‌پرداخته ‌اند؛ این‌ آیین‌ هنوز مشاهده‌ می‌شود و ادامه‌ دارد. حركت‌ و تغییر شكل‌ ماه‌ در چهار هفته، وجود خوشه‌ ستارگان‌ یا خواهران‌ هفتگانه‌ و همچنین‌ تكامل‌ جنین‌ در هفت ‌ماهگی، رویش‌ دندان‌ كودك‌ در هفت‌ ماهگی، تغییر تكاملی‌ نطفه‌ به‌ جوجه‌ پس‌ از سه‌ هفته‌ و... از مواردی‌ است‌ كه‌ در طبیعت‌ مورد مشاهده‌ و توجه‌ قرار گرفته ‌اند.
باورهای‌ ملت‌ها نیز نمایانگر توجه‌ به‌ عدد هفت‌ و نقش‌ آن‌ است. در قدیم‌ مصریان‌ به‌ هفت‌ ركن‌ قدرت‌ معتقد بودند؛ كلدانی‌ها هفت‌ طبقه‌ كمال‌ و بابلیان‌ هفت‌ طبقه‌ آسمان‌ را باور داشتند؛ یونانیان‌ به‌ هفت‌ خدا معتقد بودند؛ هندوان‌ خدایان‌ هفتگانه‌ «آدی‌تیا» را می‌‌پرستیدند؛ و رومیان‌ جشن‌ بزرگ‌ هفت‌ مادر یا «سپتی ‌ماترا» را برگزار می‌‌كردند. بسیاری‌ از ملت‌های‌ دیگر نیز متوجه‌ این‌ عدد بوده‌اند. همچنین‌ از عجایب‌ هفتگانه‌ جهان‌ نام‌ برده‌ شده‌ است. در موسیقی‌ سنتی‌ ایرانی‌ هفت‌ دستگاه، و در خط‌ هفت‌ شیوه‌ نگارش‌ تعیین‌ كرده‌اند. در هنر و ادبیات‌ نیز توجه‌ هنرمندان‌ و نویسندگان‌ به‌ عدد هفت‌ آشكار است.
در اساس‌ بین‌ اقوام‌ هند و اروپایی، و نیز ایرانیان‌ و هندوان، عدد هفت‌ خوش ‌یمن‌ و مبارك‌ تلقی‌ شده‌ است؛ و از همین‌ روست‌ كه‌ در فرهنگ‌ ایرانی‌ ما - كه‌ بنیانش‌ بر باورهای‌ دینی‌ استوار است‌ - در سفره‌ عید كه‌ سفره‌ای‌ دلپذیر و خوش ‌یمن‌ و سرشار از امید به‌ بهبودی‌ و رونق‌ بیشتر است، هفت‌ سین‌ چیده‌ می‌‌شود؛ به‌ این‌ امید كه‌ سال‌ نو پر بركت‌ و مبارك‌ باشد.

روزی‌ نو برای‌ نیایش‌ با آفریدگار
در بطن‌ جشن‌ها و آیین‌های‌ ملی‌ - مذهبی‌ ایرانی، ستایش‌ و نیایش‌ آفریدگار بزرگ‌ جهان‌ نهفته‌ است. نوروز نیز همواره‌ با سپاس‌ پروردگار همراه‌ بوده‌ است. ما نیز در این‌ خجسته‌ آیین‌ باستانی‌ دست‌ به‌ دعا برمی‌داریم‌ و با اندیشه‌ای‌ پاك‌ و دلی‌ روشن‌ می‌‌خوانیم: پروردگارا! در این‌ سال‌ نو دلهامان‌ پاك‌ ساز؛ از هر چه‌ خشم‌ و خشونت‌ و كینه‌ جویی‌ است؛ از تهمت‌ و غیبت‌ و دروغ؛ از خودخواهی‌ و خودپرستی‌ و خودبینی؛ از غرور و نیرنگ‌ و ریا و سخن‌چینی؛ از خرافات‌ و سحر و جادو؛ از بی ‌مهری، پیمان‌ شكنی، بدعهدی؛ از بی‌عدالتی‌ و بی‌انصافی؛ از حق‌ ستیزی‌ و نامردمی؛ از سستی‌ و كاهلی؛ از ستم‌ و ستمكاری؛ و از ناسپاسی‌ و وظیفه‌ ناشناسی.پروردگارا! در این‌ سال‌ نو دلهامان‌ سرشار ساز؛ از نور ایمان‌ و شور هستی؛ از نشاط، عشق‌ و مهر و محبت، درستی‌ و راستی؛ از بخشش‌ و گذشت‌ و دلنوازی؛ از خودشناسی‌ و خداشناسی‌ و پرهیزكاری؛ از وفا و صفا، صبر و شكیبایی؛ از انصاف‌ و عدالت‌ و حق‌پرستی؛ و از دانش‌ و خردمندی، از خویی‌ مردمی. پروردگارا! در این‌ سال‌ نو رنج‌ بیماری‌ و فقر از ما و تمامی‌نیك‌اندیشان‌ و پرهیزكاران‌ دور ساز و آسودگی‌ بهره‌مندی‌ از نعمت‌هایت‌ عطا فرما. مادران‌ و پدران‌ و عزیزان‌ ما را قرین‌ رحمت، و روحشان‌ شاد بدار و توفیق‌ عبادت‌ و بندگی‌ عنایت‌ فرما. ملت‌ ما و همه‌ مسلمانان‌ جهان‌ و مردمان‌ نیك‌ را از هر آنچه‌ بدی‌ و بلاست‌ دور فرما؛ و با نور الهی‌ دلهامان‌ روشن‌ بدار.

سازهای‌ ویژه‌ نوروز
در گذشته‌ رسم‌ بوده‌ است‌ كه‌ در نوروز گروهی‌ نوازنده‌ ساز می‌‌نواختند و با آهنگ‌های‌ شادمانه‌ فرا رسیدن‌ سال‌ نو را شادباش‌ می‌گفتند. سازهای‌ بادی‌ چون‌ سورنای، كرنای، بوق‌ و نیز سازهای‌ كوبه‌ای‌ چون‌ طبل‌ و دهل‌ آلات‌ موسیقی‌ آنان‌ بود.
واژه‌ «سور» به‌ معنی‌ جشن‌ و میهمانی‌ و «نای» همان‌ واژه‌ «نی» است‌ و سورنای‌ به‌ معنای‌ ساز بادی‌ جشن‌ و میهمانی‌ استفاده‌ شده‌ است. بوق‌ و كرنای‌ نیز در اصل‌ هنگام‌ آغاز نبرد یا حادثه ‌ای‌ نواخته‌ می‌‌شده‌ كه‌ به‌ مرور زمان‌ در كنار سازهای‌ بادی‌ دیگر در آغاز بهار و نوروز به‌ كار گرفته‌ شده‌ است. هنوز هم‌ در كوچه‌های‌ قدیمی‌شهرها طنین‌ دلپذیر و شادمانه‌ سازهای‌ بادی‌ و كوبه‌ ای‌ را می‌‌شنویم‌ كه‌ با آهنگ‌ و ریتم‌ خاصی‌ نواخته‌ می‌‌شوند و فرا رسیدن‌ نوروز و بهار را شادمانه‌ خبر می‌‌دهند؛ و چه‌ زیباست‌ اگر نواختن‌ این‌ سازها در این‌ گونه‌ مراسم‌ شادی‌بخش‌ مورد توجه‌ بیشتر قرار گیرد و این‌ رسم‌ دلپذیر بازسازی‌ و احیا گردد.

 

نوروز از نگاهی‌ دیگر
كسی‌ هست‌ كمی‌آن‌ سوتر از اینجا؛ مثل‌ من‌ و تو، مثل‌ ما. كسی‌ هست‌ كه‌ در این‌ عید مانده‌ است‌ تنهای‌ تنها. دستان‌ زحمتكش‌ او تهی‌ است‌ از زر و زور. چشمان‌ پر فروغش‌ شده‌ كم‌ نور. سفره‌اش‌ خالی‌ است. كودكانش‌ مانده ‌اند گرسنه، در سفره‌ عیدش‌ نه‌ از هفت‌ سین‌ خبری‌ است‌ و نه‌ از هیچ‌ حرفی‌ دیگر.
كسی‌ هست‌ ضعیف، بیمار، خسته‌ و دل‌ شكسته، بی ‌چیز و بخت ‌بسته. كسی‌ هست‌ مثل‌ من‌ و تو، مثل‌ ما؛ كمی‌آن‌ سوتر در شهر ما. دیوارهای‌ خانه ‌اش‌ فرسوده، گلیمش‌ مندرس، نفت‌ چراغش‌ رو به‌ پایان، مانده‌ بی ‌كس‌ و بی ‌سر و سامان.
كسی‌ هست‌ كه‌ نه‌ به‌ نوای‌ بلبل‌ می‌‌اندیشد و نه‌ به‌ شكوفه‌ و گل «تنها مانده‌ حیران» آه‌ كه‌ چه‌ دهد پاسخ‌ به‌ فرزندان!
كسی‌ هست‌ كمی‌آن‌ سوتر در فقرآباد «بی‌ چیز اما باز هم‌ امیدوار» او هم‌ از ماست. در این‌ نوروز تنهایش‌ نگذاریم. دستش‌ به‌

گرمی‌بگیریم‌ و دلش‌ شاد نماییم.

 

«نوروز» و «هفت» در شعر و ادب‌ فارسی‌
فردوسی‌ بنیانگذاری‌ نوروز را به‌ جمشید پادشاه‌ افسانه ‌ای‌ و اسطوره‌ای‌ اقوام‌ هند و ایرانی‌ نسبت‌ می‌دهد. به‌ جمشید بر گوهر افشاندند مر آن‌ روز را روز نو خواندند.
همچنین‌ فردوسی‌ در «شاهنامه» از هفت‌خوان‌ دشوار رستم، هفت‌خوان‌ اسفندیار و هفت‌ بزم‌ كسری‌ نوشین‌ روان‌ با بوذرجمهر شعر می‌سراید (هفت‌خوان‌ رستم: جنگ‌ رخش‌ با شیر، غلبه‌ تشنگی‌ بسیار بر رستم، جنگ‌ رستم‌ با اژدها، كشتن‌ زن‌ جادو، گرفتار شدن‌ اولاد به‌ دست‌ رستم، جنگ‌ رستم‌ و ارژنگ‌ دیو، و كشتن‌ رستم‌ دیو سپید را. هفت‌خوان‌ اسفندیار: كشتن‌ اسفندیار دو گرگ‌ را، كشتن‌ اسفندیار شیران‌ را، كشتن‌ اسفندیار اژدها را، كشتن‌ اسفندیار زن‌ جادو را، كشتن‌ اسفندیار سیمرغ‌ را، گذشتن‌ اسفندیار از برف، و گذشتن‌ اسفندیار از رود و كشتن‌ گرگسار را. بزم‌های‌ كسری‌ نوشین‌روان‌ با بوذرجمهر نیز هفت‌ داستان‌ پندآموز دارد). فردوسی‌ همچنین‌ داستان‌ «هفتواد» را می‌سراید.

مولوی‌ از «هفت‌ شهر عشق‌ عطار» می‌‌گوید:


هفت‌ شهر عشق‌ را عطار گشت‌

ما هنوز اندر خم‌ یك‌ كوچه‌ایم‌


و جامی‌هفت‌ مثنوی‌ می‌سراید («سلسله`الذهب»، «سلامان‌ و ابسال»، «تحفة`الابرار»، «سبحة`الابرار»، «یوسف‌ و زلیخا»، «لیلی‌ و مجنون» و «خردنامه»). نظامی‌نیز «هفت‌پیكر» را می‌‌سراید (چهارمین‌ منظومه‌ از «خمسه‌ نظامی» كه‌ داستانهایی‌ است‌ از بهرام‌ شاه‌ ساسانی، ازدواج‌ او با هفت‌ دختر هفت‌ پادشاه‌ در هفت‌ گنبد با هفت‌ داستان‌ از زبان‌ هفت‌ زن‌ او). در ادبیات‌ پارسی‌ از «هفت‌ گنج» خسروپرویز یاد شده‌ (گنج‌ عروس، گنج‌ بادآورد، گنج‌ افراسیاب، گنج‌ سوخته، گنج‌ خضراء، گنج‌ شادآورد و گنج‌ بارتیف). خیام‌ شاعر و ریاضیدان‌ بزرگ‌ «نوروزنامه» می‌سراید و شاعران‌ و نویسندگان‌ دیگر نیز متوجه‌ نوروز و عدد هفت‌ می‌شوند. حافظ‌ مژده‌ فرا رسیدن‌ بهار و نوروز را می‌‌دهد و عید را مبارك‌ می‌خواند؛ و بسیار نمونه‌های‌ دیگر كه‌ همه‌ نشان‌ از توجه‌ به‌ این‌ رسم‌ و آیین‌ خجسته‌ در ادبیات‌ فارسی‌ دارد.

گزارش عملکرد های دهیاری و شورای ورجوی

آرشیو

سومین جلسه گزارش عملکرد

عنوان مطلب

دومین جلسه گزارش عملکرد شورای ششم

دهیار ورجوی در آغاز جلسه از معطلی پروژه های عمرانی روستاهای شهرستان مراغه خبر داد. مهندس سلیماندوست گفت: این معطلی به علت

عنوان مطلب

اولین نشست رسانه ای شورای ششم

در حالی برگزار شد که دهیاری و شورای اسلامی روستای ورجوی #انتقادات و #گلایه هایی را درخصوص نحوه عملکرد این پایگاه خبری پس از روی کار آمدن شورای ششم داشتند

عنوان مطلب

گزارش عملکرد شورای پنجم

#شفافیت_مالی و گزارش تفصیلی درآمد ها و هزینه های روستا و نحوه دخل و خرج آن که برای اولین بار و پس از تأسیس نهاد دهیاری و شورای اسلامی در روستای ورجوی جهت آگاهی یافتن اهالی شریف روستا و مطلع شدن از عملکرد مالی این نهاد عمومی گزارش می شود

عنوان مطلب

گزارش عملکرد چهار ماهه دهیاری و شورای اسلامی ورجوی

# جمعه هفتم اردیبهشت 97، دهیاری و شورای اسلامی ورجوی، همان طور که در زمان برگزاری انتخابات برای مردم قول ارائه گزارش عملکرد مقطعی خود را داده بودند خلاصه ای از اهم فعالیت های انجام گرفته توسط این نهاد را به شرح ذیل ارائه دادند.

ویژه برنامه ها

آرشیو
عنوان مطلب

سخنان مهم فرمانده سپاه مراغه در مراسم تودیع و معارفه فرمانده جدید حوزه مقاومت بسیج 5 کربلای ورجوی

عنوان مطلب

سلسله جلسات تربیتی خانوادگی هیئت الزهراء (س)

پایان موفق دوره اول سلسله جلسات تربیتی خانوادگی هیئت الزهراء (س) روستای شهید پرور ورجوی در سال 1401

عنوان مطلب

ویژه برنامه نیمه شعبان

بیانات دکتر حسین اکبریان ورجوی در سالروز ولادت یگانه منجی عالم بشیریت

عنوان مطلب

دهمین یادواره سرداران و 71 شهید ورجوی

دهمین یادواره سرداران و 71 شهید ورجوی در شهیدپرورترین روستای ایران برگزار شد.

عنوان مطلب

محفل انس با قرآن در روستای ورجوی

برگزاری محفل انس با قرآن در هفته بسیج؛ استاد خاکی از ۶ نفر تجلیل کردند.

افتتاحیه ها؛تفاهم نامه و عملیات

آرشیو
عنوان مطلب

پیشرفته ترین تصفیه خانه فاضلاب کشور در روستای ورجوی احداث می شود

عنوان مطلب

خط انتقال دائمی آب شرب مراغه ورجوی

خط انتقال دائمی آب شرب مراغه ورجوی با همت دهیاری و شورای اسلامی ورجوی افتتاح گردید.

عنوان مطلب

انعقاد تفاهم نامه

انعقاد تفاهم نامه ساخت تصفیه‌ خانه ورجوی ؛ حاج نادر ذاکری وقف کرد.

عنوان مطلب

بازدید فرستاده وزیر گردشگری

بازدید فرستاده ویژه ی وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور از معبد مهر ورائوی

عنوان مطلب

عملیات آسفالت جاده مراغه ملکان

آغاز عملیات آسفالت جاده مراغه ملکان ؛ مطالبه گری پایگاه خبری ورائوی و اقدام نماینده مراغه

آلبوم تصاویر ورجوی

گزارش های اختصاصی پایگاه خبری ورائوی

یادداشت های مدیر مسئول: هادی رستمی آذر

پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

پایگاه خبری تحلیلی وَرْائوی

« روستای تاریخی و هدف گردشگری ورجوی»؛ استان آذربایجان شرقی؛ جنوب شهرستان مراغه

برچسب ها